از دماغ فیل افتاده ها؟

غفار عریف 

از دماغ فیل افتاده ها؟

دور است سر آب ازین بادیه هشدار

تا غول بیابان نفریبد بسرابت

(حافظ)

       دراین گاهه ی پر از ریا و خودنمایی و عوام فریبی، زمانی که از ارزش های اخلاقی وهدف های عالی انسانی سخن زده می شود، به خودی خود پرسش پیوند میان فلسفه و جامعه پیش می آید؛ زیرا بررسی ارزش ها و هدف های اساسی انسان ها، یکی از شمار کارهای فلسفه است.

       در کنگاش فلسفه و جامعه، سخن بر سر فلسفه اجتماعی است. غایت مطلوب فلسفه اجتماعی: باورها، دیدگاه ها، اندیشه ها و شگرد های ویژه انسان ها ست، که هر کس بر بنای آن رفتار خود را در زندگی اجتماعی استوار می کند و بواسطه ی آن چگونگی پیوند انسان با جامعه آشکار می شود و میزان اخلاقی تعیین و به سنجش می آید.

       از سوی دیگر فلسفه این را نیز می آموزد که از زمره ی سازه هایی که در تزلزل و فرو آوردن ارزش ها و هدف های اساسی انسان ها نقش دارد و تأثیر بسیار بد از خود به جا می گذارد؛ سازه ی ریا و خودنمایی و عوام فریبی و دروغگویی است.

       بدین معنا: گاهی کسانی که درباره ی ارزش ها دهان به سخن گفتن می گشایند؛ ولی در گفتار خود راستی و درستی را به زیر انداخته، بسته بسته دروغ می گویند و یاوه باد می کنند.

       آنان با این شگرد سبب تزلزل ارزش ها شده به بینش اجتماعی و اخلاق اجتماعی و کار های معرفتی، اخلاقی و پژوهشی لطمه می زنند.

       بانو ننسی فارمر آمریکایی، نویسنده رمان‌ " نامو: دختر فاجعه " و کتاب های دیگری برای کودکان و نوجوانان، گفته است:

       "هر موشی در فاضلاب می تواند دروغ بگوید و همین است چیزی که آنها را موش کرده است. اما یک انسان فرار نکرده و در تاریکی پنهان نمی شود. دروغ گفتن بزدلانه ترین عمل انسانی که وجود دارد، است." ( برگرفته از تارنگاشت روزنه ) 

     چه زبان آوری عالی و روشن! بی گمان، دروغگویی زشت ترین خصلت است، آبرو را می ریزاند، رسوایی، روسیاهی، خواری و بی شخصیتی یک انسان را به نمایش می گذارد.  

***

       در زمانه ی ما که از برکت فناوری پیوند گاهی و آگاهانیدنی (Kommunikation ) ،

رسانه های همگانی (نوشتاری، دیداری، شنیداری) فزونی دارند و یکجا با شبکه های اجتماعی بر جهان خبر و خبر رسانی، گزارش و گزارش دهی، گفت و شنود و کنگاش، نشر و پخش آفرینش های: ادبی، هنری، تاریخی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، زیست شناسی... پادشاهی می رانند؛ همگام با آن نویسندگان و دسته های تحلیل گران در همه ی بخش های زندگی، اندیشه پردازان فرایند های تاریخی - اجتماعی - سیاسی - اقتصادی - نظامی، جامعه شناسان، پژوهشگران، تاریخ گویان... نیز پرکار و بی شمار شده است که بسیاری از آنان با داده های خود، در دل ها گنجیده اند.

       ولی با دریغ و درد، در دنیای رسانه ها، انسان های از خود راضی نیز در گوشه ای فرمانروایی دارند و در آشفته بازار تبلیغاتی، رسانه ها را ابزار خود کرده با غرور خریدن و حس خود شیفتگی و خود بزرگ بینی، به گونه ی اهریمنی و با رفتار های خود پسندانه ترفند گویی می کنند و بر دیگران رشک می برند و خود را مهم جلو می دهند تا بر کاستی های درونی خویش سرپوش گذاشته باشند.

چو چیره شود بر دل مرد رشک

یکی دردمندی بود بی پزشک

که رشک آورد آزو گرم و نیاز

دژ آگاه دیوی بود کینه ساز

( فردوسی) 

       این دروغ گویان که دچار بیماری اختلال شخصیت اند؛ لیکن خود را همه چیز دان و راستگو

می پندارند، در برج عاج نشسته، فکر می کنند (انتظارش را هم دارند) که گفته ها و نوشته های پر از جعل و دروغ شان بر دل های خوانندگان، بینندگان و شنوندگان چنگ می زند و در کل در جامعه خریدار دارد؛ بی خبر از اینکه مردم از پرت و پلا گویی ها و سخنان میان تهی - هرزه و هذیان بیزار شده و به ستوه آمده اند. 

       انسان های خود شیفته و دروغگو، توطئه گر و دسیسه ساز اند و ابزار کار شان تئوری توطئه است و با پی ریزی نقشه های اهریمنی برای دیگران، مرز های اخلاقی را می شکنند و به خاطر رسیدن به هدف های ناپاک خود، حقیقت و صداقت را به حراج می گذارند؛ زیرا در نزد آنان بی تفاوت می آید که به سبب این کار، به زندگی اجتماعی، به انسان و انسان بودن چه زیان ها می رسد.

       خود شیفته ها و دروغ گویان به خاطری به جعل کردن و بازگویی دگرگونه ی واقعیت های زندگی (سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، تاریخی) دست می زنند، که استواری شخصیتی ندارند و به خود شناسی نرسیده اند و به سبب نداشتن آگاهی بایسته پیرامون زمینه های فرهنگی زندگی اجتماعی، از دانستن حقیقت ناتوان اند؛ ازاین رو به تئوری توطئه می چسبند و رویدادهای سیاسی - اقتصادی - اجتماعی - نظامی - تاریخی... را از دید خود و با ذهنی گری و پندار های بی اصل و بنا یافته بر وهم و خیال بررسی و ارزش سنجی می کنند و هذیان می گویند.

       "دروغ گفتن بضربت لازم ماند که اگر نیز جراحت درست شود نشان بماند چون برادران یوسف که بدروغی موسوم شدند نیز به راست گفتن ایشان اعتماد نماند....

یکی را که عادت بود راستی

خطایی رود در گذارند از و

وگر نامور شد بقول دروغ

دگر راست باور ندارند او"

( کلیات سعدی، بر اساس نسخه محمد علی فروغی، ص ۱۷۴)

       خود شیفته ها (از هر دسته و از رسته و از هر رشته) آدم های خود محور، خود بزرگ بین، سلطه گرا و برج عاج نشین هستند؛ از این رو نیاز به پاکیزه کردن شخصیت خود دارند. 

       درمان این بیماری خطرناک، بسیار دشوار است. یگانه راه علاج پذیری ورهایی ازاین ناخوشی، این است که خود شیفته ها ترک عادت کنند و خود وسیله ای برای درمان خویش شوند. 

جملهٔ ناگوارشت از طلب گوارش است

ترک گوارش ار کنی زهر گوار آیدت

( مولوی)

(پایان )

۲۲ / ۷ / ۲۰۲۲