« غروب خورشيد » ويا کوله بارکژ بينی و بدانديشی مکثی بر رسالۀ بارق شفيعی ( بخش دوم )
غفارعريف
« غروب خورشيد » ويا
کوله بارکژ بينی و بدانديشی
مکثی بر رسالۀ بارق شفيعی
( بخش دوم )
9- در رابطه به « تشکيل جبهۀ متحد ملی » و سهم رفيق خيبردراين راه، بارق شفيعی دررسالۀ «غروب خورشيد» ( ص 8- 12 ) با چسبيدن به نقل قول ها از « ياد داشتهای سياسی د رويدادهای تاريخی ( ج 1- 2 ص 156- 161 و 171 ) و کتاب « نيم قرن خاطرات » ( ص 353 ) صالح محمد زيری، همچنان آوردن بخشهايی از بيانيه های زنده نام ببرک کارمل بمناسبت شهادت استاد خيبر( به هدف سوء استفاده ازاين مآخذ به مقاصد شيطانی خود )، خواسته تلاشهای رهبران حزب
( پرچمی ها) را که ازدل و جان درجهت دستيابی به اين مأمول رزميدند، به هيچ بگيرد.
بارق شفيعی با يک تجاهل عارفانه و پرش برق آسا ازمراحل اوليه، با پناه بردن به مفاد صفحه 59 کتاب « ظهور و زوال ح. د. خ. ا » تأليف دستگيرپنجشيری بحث روی « تشکيل جبهۀ متحد ملی » را اين گونه آغاز ميکند:
« اين ادعا که گويا استاد خيبر(... طرفدار تشکيل جبهۀ متحد و همکاری با حزب ( انقلاب ملی ) ... و حتی طرفدارانحلال فرکسيون پرچم بود...) کاملاً نادرست است.»
ببينيد خوانندۀ عزيز! بارق شفيعی با چشم پوشی ازحقيقت تاريخی و توسل به دروغ، جعل، تخيل، اختلاق
و گفتن حرفهای ضد و نقيض و تحليل تک بُعدی، درپی تحريف حقايق برآمده است.
بی خريطه فير کردن بارق شفيعی توأم با افسانه سرايی های تهوع آور، نشان ميدهد که درک وی ازمفهوم « جبهۀ متحد ملی» چقدر عقب مانده، ابتدايی و درسطح نازل قراردارد و محدود کردن تلاشها در راه تشکيل آن، صرف درچهارچوب اساسات نظام جمهوری محمد داوود، ازلحاظ تاريخی نادرست و ازنظرموضوع و مضمون آن، گمراه کننده می باشد. زيرا ح. د. خ. ا دراين راستا با طرح، تدوين، تصويب و نشرسند مرامی خود درشماره های اول و دوم « جريدۀ خلق»، سالها قبل ازتأسيس دولت جمهوری افغانستان، موضعگيری خويش را اعلام داشته بود که نقش برجسته را دراين امرخطير، مرحوم ببرک کارمل ايفاء نموده است. اين که بارق با سود جستن ازحربۀ بدگويی، خُرده گيری، اتهام بستن و انتقاد ناوارد، نميخواهد به سان قدوس غوربندی اين واقعيت را بپذيرد؛ گواهی برآن ميدهد که درزيربار خود پسندی ناشی ازمستی و بيخودی، عيش و عشرت، می وميکده، رقص و آواز مهرويان نيمه عريان دردوران وزارت اطلاعات و کلتور؛ توان تشخيص خوب را ازبد، سياه را ازسپيد، ازدست داده و حالا ازسر، سرخوردگی و غرق شدن دربيماری های روانی بدون درمان، با هرآنچه که حقيقت است، حسد می ورزد و حتا درنقل قول ازکتاب « ياد داشتهای سياسی و رويداد های تاريخی» با سبکسری مطالب را ناتکميل ذکرنموده وبا بُرش و قيچی نمودن واژه ها و عبارات کتاب، مطابق دلخواه خود خواسته است تااز اصل موضوع که جان مسأله را می سازد، طفره رود.
سلطان علی کشتمند نگاشته است:
«... درمرام گفته ميشد: پايه اساسی چنين حکومت بايد متشکل ازجبهه متحد ملی متشکل ازتمام نيروهای ترقيخواه دموکراتيک و وطنپرست، يعنی کارگران، دهقانان، منورين مترقی، اهل حرفه، خورده بورژوازی (مالکين کوچک و متوسط) و بورژوازی ملی ( سرمايه داران ملی ) باشد که در راه استقلال ملی، تعميم دموکراسی درحيات اجتماعی و به پايان رساندن جنبش دموکراتيک ضد امپرياليستی و ضد فئودالی مجاهده و مبارزه مينمايند.»، « شايان تذکراست که طرح و تشکيل دولت ملی و دموکراتيک برپايه تحقق دموکراسی ملی و جبهه متحد فراگيرنمايندگان سياسی اقشاراجتماعی و روشنفکری کشورازکارگران تا سرمايه داران ملی برای شرکت دريک پارلمان ملی و دردولت، ازانديشه های ببرک کارمل و همکاران نزديک وی بود. ولی نورمحمد تره کی وبرخی ازهمکاران وی ازهمان آغاز دربرابراين طرح بشدت مخالفت ميورزيدند و ازانقلاب خلقی ، دموکراسی خلقی و ايجاد جامعه سوسياليستی توأم با اعمال خشونت عليه طبقات و اقشاربالايی جامعه حرف ميزدند. برپايۀ نظر آنان، نه تنها تشکيل جبهه متحد و شرکت طبقات و اقشار متوسط جامعه و بورژوازی ملی درآن منتفی بود، بلکه ديکتاتوری پرولتاريا بايد اعمال ميگرديد. باينجهت کار برای طرح و تصويب مرام زمان زيادی را احتوا کرد و دليل آن انجام مباحثات گسترده دربارۀ اين مسأله و مسايل ديگر بود که غالباً خصوصيت خسته کننده و حتی مضمحل کننده بخود ميگرفت.»، « درجريان فعاليتهای حزبی برای تحقق مرام دموکراتيک خلق دررابطه به اشکال مبارزه سياسی، ارزيابی نيروهای طبقاتی، شرکت اين نيروها درمبارزۀ انقلابی، خصلت انقلاب، آينده حکومت دموکراسی ملی و وظايف عمده برای تکامل آن ، بين دو جناح برخوردها و طرزديد های مختلف بوجود آمد. تره کی عقيده داشت که دررأس انقلاب آينده، طبقه کارگر ميتواند وبايد نقش رهبری کننده ايفاء نمايد و فعاليتهای حزبی بايد سری انجام گيرد و حتی الوسع ازعلنيت درمبارزه پرهيزشود. ولی درمقابل، کارمل عقيده داشت که بملاحظه محدوديت طبقه کارگر و عدم آمادگی سياسی آن، حزب بايد به طيف وسيعی ازنيروهای سياسی ضد فئودالی تکيه نمايد و با سازمانهای سياسی بيانگر منافع اقشاردموکراتيک جامعه اتحاد، ائتلاف و سازش سياسی صورت گيرد. اين نقاط نظر متفاوت افزون برحلقه رهبری متدرجاً به صفوف حزبی نيزسرايت کرد و گسترش يافت.» ( همان کتاب ص 156- 161- 170 و 171 ).
ازآنچه که تاکنون گفته آمد بخوبی ملاحظه ميگردد که بارق شفيعی بدون رعايت اخلاق سياسی و پابندی به شرافت انسانی؛ احترام گذاشتن به امانت داری درنقل قول ازآثار ديگران و محترم شمردن قدسيت قلم و حرفۀ شريف نويسندگی...، حرافی نموده است.
معلوم نيست که هيأت تحريرنشرۀ آينده، بر بنياد نوشتۀ خود شان، به اتکاء به « اين زيست نامۀ مفصل (!)» اثر يک دروغ پرداز بديهه گو و رجز خوان، کدام « دفتر تاريخ واقعی چپ افغانی را باز ميکنند »؟
آيا در رسالۀ « غروب خورشيد»، بارق که به اعتقاد هيأت تحرير نشريۀ آينده، « با تکيه بر اسناد [ کدام اسناد] و حضور شخصی در رويداد ها » نگارش يافته؛ بجز اغراق، خيال پردازی و رويا های غيرمنطقی، چيز ديگری وجود دارد يا خير؟
فقط مطالعۀ دقيق فصول ( دوم، سوم ، چهارم ) بخش سوم کتاب « ياد داشتهای سياسی و رويداد های تاريخی » ( ج ا- 2 ، ص 250- 270 ) ميتواند به اين پرسش پاسخ مناسب بدهد.
چرا بارق شفيعی دراين قسمت رسالۀ خود، از ابلاغيۀ مورخ 3 دسامبر 1973 رهبری حزب
( پرچمی ها) عنوانی اعضای ح. د. خ. ا؛ ازفيصله نامۀ پلينوم مورخ 27 دسامبر1974 کميته مرکزی ح. د. خ. ا( پرچمی ها) درپشتيبانی ازخط مشی دولت جمهوری؛ ازفيصلۀ پلينوم کميته مرکزی ح. د. خ. ا ( پرچمی ها) مورخ 15 دسامبر 1975 راجع به تجديد نظر برموضعگيری حزب درقبال رژيم داوود؛ ازنکات مهم و تاريخی دربيانيۀ اساسی کنفرانس حزبی مورخ 25 دسامبر1975 که توسط شادروان ببرک کارملارانه گرديد؛ ازطرح پيشنهادی ح. د. خ. ا ( پرچمی ها) پيرامون مسودۀ قانون اساسی جمهوری افغانستان که بتاريخ 19 مارچ 1976 به کميسيون تدقيق و با صلاحيت دولتی سپرده شده بود، ذکری بعمل نيامده است؟
نگارنده ازمسند يک سپاهی عادی، سرسپرده ، اما سابقه دار ح. د. خ. ا برخاسته ازيک فاميل زحمتکش دهقانی که دردو مرحلۀ حاکميت حزب ( ازسنبلۀ 1357- 6 جدی 1358 و پس ازکودتای ننگين ثور 1365 ) زجر پاشنه های آهنين کودتا چيان درون حزبی را کشيده است؛ ازبارق شفيعی جداً می طلبد تا بحکم وجدان (هرگاه بآن اعتقاد داشته باشد) روی اين بخش نوشتۀ خويش:
« اگرفقدان فضای صميميت و اعتماد متقابل بين خيبر و کارمل درآستانۀ کنفرانس وحدت ( 12 سرطان 1356) و تشويش کارمل ازنزديکی خيبر و حفيظ الله امين با نورمحمد تره کی را نميتوان ناديده گرفت؛ ازاين حقيقت نيز نميتوان انکار کرد که درآستانۀ وحدت دوبارۀ فراکسيون خلق و پرچم تشويش و انديشۀ سردار محمد داود و دار و دستۀ مرتجع وی دردولت و حزب ( انقلاب ملی ) او نيز به هيچ وجهه کمتر ازببرک کارمل و ياران وی نبود.» بدون محافظه کاری و ياری جستن ازتحليل های ارتجاعی و اساطيری ويا برچسب زدنهای به ظاهر انقلابی و روشنفکرانه؛ اما درماهيت انحرافی و خودخواهانه، روشنی بيشتر اندازد.
آگاه نيست آدمی ازگشت روزگار
شادان همی نشيند و غافل همی رود
دلبستۀ هواست گزيند رۀ هوا
تن بندۀ دل آمد و با دل همی رود
گر با طلی ببيند گويد که هست حق
حقی که رفت گويد با طل همی رود
ماند برآن که باشد برکشتيی روان
پندارد اوست ساکن و ساحل همی رود
« مسعود سعد سلمان »
10- بارق شفيعی در رسالۀ « غروب خورشيد» زير تيتر « حمله برفراکسيون پارلمانی ح. د .خ. ا در (ولسی جرگه) و موضعگيری استاد خيبر» ( ص 17- 31 ) روی موضوع های به بحث نشسته که درشرح حوادث بيشتر به برجسته شدن نقش خودش بانجامد و دراين کار درجاهايی ازقضاوتهای کينه توزانه ازنوع تحليل های دست راستی، مملو ازداد و فرياد های ديوانه وارغوربندی و همپيمانان منحرفش، فيض برده است.
بارق دراين حصه نيز سراسر با تعصب کور وافکار بسته، برخورد نموده وخيلی غرض ورزانه، سيمای رويدادها را به تصويرکشيده است.
خوانندۀ عزيزتوجه فرماييد! چشم پوشی ازنقش سازندۀ شخصيتهای مطرح درجنبش انقلابی مردم افغانستان، ازنخستين پاراگراف آغاز می يابد:
« درمحاق تعليق درافتادن و مصادرۀ نشرات جريدۀ خلق [ توقف نشرات و مصادرۀ جريدۀ خلق] و دفاع بی امان، مستدل و قانونی، با شهامت و قهرمانانۀ فراکسيون [ پارلمانی ] ح. د. خ. ا، ازآن در ولسی جرگه ( اتاق سفلای پارلمان افغانستان)، دربرابرنماينده گان مزدوربيگانه و گماشته گان سلطنت مطلقه استبدادی، مدافعان نظام ستم و استثمار طبقاتی و اجاره داران انديشه های سياه قرون وسطايی، خشم نامقدس ايشان را برانگيخت و هرلحظه، به قصد حمله برفراکسيون ( جمعيت) به انتظارفرصت درکمين نشسته بودند و ازسوی ديگرمبارزه ها و بيانيه های پرشور فراکسيون پارلمانی ما درجهت افشای ماهيت غير دموکراتيک و آزادی کش دولت سلطنتی مطلقه و توطئه های ضد آزادی های دموکراتيک مصرح درقانون اساسی ( 1343 خورشيدی ) درپارلمان، روزتا روز بر نفوذ و اعتبار جمعيت و فراکسيون پارلمانی آن درنزد شخصيتها و محافل طرفدار دموکراسی و ترقی، آزادی و عدالت اجتماعی و عناصر ملی و وطنپرست، علما و روشنفکران ضد ستم و استثمار، دربيرون و درون پارلمان می افزود.»
اما بارق شفيعی
مقالات مرتبط
در قسمت دوم و پايان نتيجه گيری درمورد سقوط دولت نجيب الله و برنامه ی بينان سيوان نماينده ی سازمان مل... ادامه
نتيجه گيری ازهفت بخش گذشته وعوامل عمده ی سقوط دولت جمهوری افغانستان! ادامه
اين خوش خدمتان داخلی و خارجی برای تطبيق اين برنامه، درگام نخست پروگرام تبليغاتی ای را که بصورت مشخص... ادامه
کودتای 14 ثور 1365 که نام آن را " پلنوم 18 " گذاشتند، چرا و چگونه اتفاق افتاد؟ علل وعوامل داخلی و خا... ادامه
حفيظ الله امين پس از دو کوتا در درون حزب و حاکميت، عليه رهبران جناح پرچم و فرماندهان قيام مسلحانه هف... ادامه
تشکيل دولت جمهوری دموکراتيک افغانستان؛ بروزاختلافات ميان هردو جناح حزب برسر شکل و مضمون اين رويداد ک... ادامه
جناب فقيرمحمد ودان درآغاز سخنرانی شان دربرابر پرسش گرداننده ی تلويزيون افغانستان انترنشنل و شوندگان... ادامه
شما در بخش اول اين نبشته حقايق را از قلم و زبان بزرگترين تاريخ نگاران نامدار اين سرزمين دريافتيد، که... ادامه
(پيرامون تأسيس حزب دموکراتيک خلق افغانستان وسقوط حکومت جمهوری افغانستان در آغازسال دوم دهه نود ترساي... ادامه
کتاب " مداخلات فرامرزی..." تألیف محمد اسحاق توخی را مطالعه کردم. بایسته است تا در باره ی یکی دو سیاه... ادامه
خامه پردازی ها و انداز های به ظاهر شیوایی از نگرش نوشتاری محترم غرزی لایق، به خصوص از فضای مجازی دست... ادامه
پنج، دهه پیش مکان شروری را به نام اکادمی علوم (فرهنگ ستان) بنا کردند. ادامه