يا رب اين نو دولتان را برخر خود شان نشان !

  ( غفار عريف)

               يا رب اين نو دولتان را برخر خود شان نشان !  

در نگارش اين مقال ، ديوان حضرت لسان الغيب خواجۀ شيراز را گشودم و از گلشن شعر چند شاخۀ نغز ، دلپذير و آبدار را نديم  راهم ساختم . خدا کند پسند آيد .

عنوان نبشته نيز مصراع يک بيت از يک غزل حافظ ميباشد .

 

   بپاسخ مقال «نگاهی به مرامنامۀ "نهضت آیندۀ افغانستان"» نگارش اينجانب منتشره در سايت " سپيده دم " ، نوشتۀ هموطن عزيز مان عبدالقدير همراز را در سايت وزين " آريايي " ، به دقت مطالعه نمودم . به نسبت موجوديت پارهء از حرفهاي بي ربط و بي ضبط و نيشدار در نبشته ، خواستم خاموشي اختيار کنم . زيرا نشان غلط کشيدن بردفتر دانش ، سفسطه گويي ، کتمان رازهاي حقيقت با سياه کردن برگه هاي نيرنگ و افسون و مخلوط ساختن خوب با بد ، راست با دروغ ، شيوه کار ما نيست .

رقم مغلطه بر دفتر دانش نزنيم

سر حق بر ورق شعبده ملحق نکنيم

و ليک با اين پندار که شايد شماري ازخوانندگان محترم از رووس مضمون« نگاهی به مرامنامۀ "نهضت آیندۀ افغانستان"» آگاهي کامل نداشته باشند ، بناٌ لازم دانستم تا فقط از سر ناگزيري ، بخاطر سوا کردن " سره از ناسره " به مقابلۀ بر حق با آينده سازان ( ! ) مخرب برخيزم .

   پيش از هر چيز ديگر ، بايد به خدمت آن هم ميهن گرامي بعرض رسانيده شود : برخلاف آنچه شما نوشته ايد ، خودم " نویسنده و تحلیلگر مسایل سیاسی- اجتماعی و ادبی " نيستم و در اين مسلک پرمسووليت هرگز و هيچگاهي به گرد و خاک قدم هاي آن برادر نازنين رسيده نميتوانم . و اگر از روي تمسخر و ريشخندي نگاشته ايد ، پس بدانيد که :

گر جلوه مينمائي و گر طعنه ميزني

ما نيستيم معتقد شيخ خود پسند

   آقاي همراز نگاشته اند : «"نهضت آیندۀ افغانستان" که شما از آن بنام "نهاد سياسی برون مرزی "یاد نموده اید،یک "نهاد سياسی برون مرزی " نبوده بلکه برعکس عملاً یک نهاد سیاسی فعال در داخل کشور دوستداشتنی مان افغانستان نیز می باشد... این به مفهوم آن نیست که "نهضت آینده افغانستان " به زعم شما یک " نهاد سياسی برون مرزی" می باشد. البته این خود یک نوع ذهنیگرایی از جانب شما در رابطه با  "نهضت آینده افغانستان " بوده و من متاسفم که شما نه می خواهید این حقیقت را بپذیرید».

   همراز صاحب ! خداوند شما را روز خوشي بدهد ، تلخکامي نه ! بازهم بشنويد و بخوانيد ،  با تاکيد پيهم ميگويم : "نهضت آیندۀ افغانستان" يک نهاد سياسي کوچک ، بلند پرواز ، تازه کار برون مرزي ميباشد !

زيرا :

جلسه موسس "نهضت آیندۀ افغانستان"به اشتراک 12 نفربتاريخ 15 اپريل 2000 در شهر گوتينگن

 آلمان در يک رستورانت و در اولين دقايق بنابر تک روشي سالارمنشانه وقوماندهء خشک سررشته دار آن دچار دودستگي شد و با مشکلات بيمارگونه روبرو گرديد که رويداد آنرا يکي از شرکت کنندگان اصلي محفل در يک گفت و شنود اختصاصي با نشريه وزين " آزادي " ( شماره 35 ماه جون سال 2000 ) بطور مفصل شرح داده است . حقا ! راست گفته اند که دروغگو حافظه ندارد !

   رئيس "نهضت آیندۀ افغانستان" در سخنراني خود در کنفراس سراسري نهضت آينده مورخ 15 جنوري 2005 ( در آلمان ) در بخش « وضعيت سياسي و ضرورت" حزب مردم افغانستان " » چنين تذکار داده است : « پس بر بنياد تحليل از وضعيت سياسي امروز ميتوان گفت که تشکل سازمان ما در جايي و در زماني روي ميدهد که کاملاٌ قانونمند است . اين تشکل دور از توده هاي خلق و دور از سرزمين ما بيان و افادۀ تناسب قواي سياسي کشور است . از آنجا که بخش نسبتاٌ مهم از بيدار ترين و آگاه ترين افراد وابسته به منافع انسان زحمتکش در همين برهۀ تاريخي ، جبراٌ در خارج کشور قرار دارند ، تشکل آنها ناگزير در همين جا صورت گيرد . » ( جريده آينده شماره 23 و24 فبروري 2005)

   بدين منوال ، رئيس نهضت آينده در بيانيه اساسي خود در اجلاس عمومي فدراسيون ( ! ) نهضت آينده مورخ 11 اکتوبر 2003 ( در آلمان ) ( جريده آينده شماره 19 دسمبر 2003 ) و سخنرانان در کنفراس  سراسري نهضت آينده مورخ 15 جنوري 2005 هيچيک تذکر نداده اند که نهضت آينده  " عملاً یک نهاد سیاسی فعال در داخل کشور دوستداشتنی مان افغانستان نیز می باشد."به همين شکل در ديباچه مرامنامهء " حزب مردم افغانستان " ( جريده آينده شماره 20 اپريل 2004 و ديباچه مرامنامۀ جديد نهضت آينده افغانستان ، بصورت ضمني درج نيست که نهضت آينده  " عملاً یک نهاد سیاسی فعال درون مرزي " است .

   خواننده عزيز ! حال شما با بزرگواري تان قضاوت کنيد و بگوئيد که چه کسي با ذهنيگرايي حاضر نيست تا حقيقت را بپذيرد ؟

   بلي برادر عزيزم ! نميشود و نميتوان با سرتمبه گي و سرزوري و زشت گويي " هيچ ونيست " را در مسند " هست " نشاند و برديگران اتهام خشک و بي پايه بست و خود را فاتح قله هاي تسخير ناپذير شناخت که سخت مضحک است و شرمآور !

   آري ! نهضت آينده افغانستان يک حقيقت نه ، بلکه سراب است و حباب است ، لاف است وپتاق است و گزاف !

فاش ميگويم و از گفتۀ خود دلشادم

بندۀ عشقم واز هر دو جهان آزادم ...

... نيست بر لوح دلم جز الف قامت دوست

چکنم حرف دگر ياد نداد استادم

   و باز يک مطلب خيلي جالب از مخزن اسرار آقاي همراز که خواسته يک بندۀ ناتوان خدا را با چماق تکفير بکوبد و با جل و پوستکش در آتش دوزخ اندازد تا عقوبت گناهان ناکردۀ خود را بکشد !

   ايشان مينويسند : « دانسته نشد که نویسنده و تحلیلگر مسایل سیاسی و اجتماعی برونمرزی ما چی ناگزیریی داشت که بر مبنای محتویات طرح در دست داشتۀ شان با عجله و شتاب بدون آنکه بر مبنای سند تصویب شده در کنفرانس سراسری" نهضت آینده افغانستان "، حرفهای خود را ارائه کند، پیرامون مرامنامۀ "نهضت آینده افغانستان" اظهار نظر می کند.... »

   در آغاز ميخواستم خاطر نشان سازم که توضيحات پرطول و تفسير شما در اين زمينه به دو پيسۀ سياه نمي ارزد و به ناحق وقت گران بهاي خود را در بيهوده نويسي تلف ساخته ايد !

   بهر حال ، من مرامنامه نهضت آينده  را که در صفحۀ نخست آن اين عبارت " براي چاپ نمودن " نوشته شده و رئيس نهضت آينده به آدرس يک رفيق همرزمم ، ذريعه پست الکترونيکي ( ايميل ) صادر نموده ، در اختيار دارم و با استفاده از آن مقال «نگاهی به مرامنامۀ "نهضت آیندۀ افغانستان"» نگارش يافته است . منظور از در اختيارنداشتن سند تصويب شده اين بود که مرامنامه جديد ، بسان مرامنامه " حزب مردم افغانستان " تا آندم در نشريه آينده و يا بصورت جداگانه به چاپ نرسيده بود . سايت انترنيتي آنقدرها مدار اعتبار نيست ، زيرا هر لحظه امکان تغيير و تبديل ـ کم وکاست کردن و حذف يا ازدياد کلمات و جملات در آن وجود دارد که درسند چاپ شده امکان پذير نمي باشد . بناٌ هيچ ضرورتي به جالب جلوه دادن اين مطلب ديده نميشود که چرا به سايت انترنيتي نهضت آينده مراجعه صورت نگرفته است ، زيرا " دلخواه " نيست ، به آن علاقمندي وجود ندارد و نمي پسندم .

نه هر که چهره برافروخت دلبري داند

نه هر که آينه سازد سکندري داند

نه هرکه طرف کله کج نهاد و تند نشست

کلاه داري و آيين سروري داند

 

   همراز صاحب ! وظيفه و مصروفيت اين بيچاره را "  تحلیلگر مسایل سیاسی و اجتماعی برون مرزي " تشخيص داده ايد ! پس خود شما حتماٌ " تحلیلگر مسایل سیاسی و اجتماعی درون مرزي " هستيد ؟

   نه ، خاک به دهانم ، اشتباه کردم ! زيرا فعلاٌ در خارج از کشور حيات بسر ميبريد . شايد درست اين باشد که در يک حالت بينابين قرار داريد و ميتوان به آن " تحلیلگر مسایل سیاسی و اجتماعی ميان  مرزي " نام گذاشت و يا بالاتر از آن " تحلیلگر مسایل سیاسی و اجتماعی فرا مرزي ! "فراخور حال و احوال وظيفوي تان ميباشد ؟

قلندران حقيقت به نيم جو نخرند

قباي اطلس آنکس که از هنرعاريست

   گذشت زمان ، در سالهاي حاکميت و پس از آن ، عملکرد ( رفتار ـ کردار ـ گفتار ) هر رهرو  سياست را به آزمايش گرفت و در روند آن ثابت گرديد که چه کساني منافقت را پيشه کرده بودند و در راه ورسم خود با صداقت گام نمي گذاشتند و هميشه " کاسه زير نيم کاسه " داشتند . سيماي توطئه گران ، دسيسه سازان ، تفتين گران ، شراندازان در نزد اعضاي شرافتمند ح .د .خ . ا  و کليه آگاهان سياسي فرهيخته و با وجدان وطن ما ، آنقدر عريان است که حاجت به بازي با کلمات پيش نمي آيد .

   آقاي همراز ! آدرس را غلط رقم مي زنيد : همه واقف اند که در بين حلقه رهبري و اعضاي نهضت آينده افغانستان ، شماري از چهره ها وجود دارد که در طول دوران قدرت ، در زندگي سياسي خويش بخاطر حفظ چوکي و مقام و يا رسيدن به آن به جز " کاسه زير نيم کاسه " گذاشتن و توطئه کردن ، چيزي ديگري را نياموخته بودند و از انجام هيچ عملي زشت در مقابل حزب ، وطن و مردم ، دريغ نورزيدند ( اگر خواسته باشيد به معرفي آنها نيز مي پردازم ).

سحربلبل حکايت با صبا کرد

که عشق روي گل با ما چها کرد

از آن رنگ رخم خون در دل افتاد

وزان گلشن بخارم مبتلا کرد

غلام همت آن نازنيم

که کار خير بي روي و ريا کرد

من از بيگانگان ديگر ننالم

که با من هر چه کرد آن آشنا کرد

   بسيار زياد تشکر و جهان سپاس که اين ناديده و بي خبر را از مزاياي علم وتخنيک ، کامپيوتر و انترنت آگاه ساختيد ! خير و برکت ببينيد و اجرش نصيب تان باد ! ورنه ازاين جهان فاني ، نامراد بدرود حيات ميگفتم !

يا رب اين نودولتانرا با خرخود شان نشان

کاين همه ناز از غلام ترک و استر ميکنند

   نميدانم آن کامپيوتر شناس گرامي و مبلغ سينه چاک پيشرفت هاي علم و تخنيک از کجا ميداند که " هنوز هم منتظر هستیم که باید همه چیز مانند گذشته ها از طریق پِست در اختیار ما قرار گیرد و یا کسی هم برای ما ارسال بدارد ." درحاليکه هيچ نوع شناخت و ارتباط ( شخصي ـ رسمي ـ سياسي ) با مخاطب وجود ندارد ؟ در اين حصه تکليف موصوف چيست ؟ آيا پرداخت مصارف پستي کمرش را خم کرده و حال طاقتش طاق شده ، حوصله اش بسر رسيده و بيدرنگ به آسمانها فرياد ميکشد و گلايه را پيشه کرده است ؟

   هان راستي ، بعضي ها دراين سمت سو به مقصد رسيدن به چشمهء معلومات از غيبگويي ، رمل انداختن و هذيان گفتن کمک ميگيرند .

خون ما خوردند اين کافر دلان

اي مسلمانان ، چه درمان الغياث

   آن بزرگوار محترم در رابطه به ساختار تشکيلاتي ح . د .خ. ا معلوماتي ارائه داشته اند که چشمهاي بسته و لته بندان ما را باز ساخت و به هوش و حواس ما جان تازه بخشيد . قوت دل گرفتيم و نيروي از دست رفتۀ ما توليد مجدد ( بازتوليد ) شد . از جمله روي موضوع " عضو بسيار ـ بسيار عادي ح . د .خ. ا" پيچيده اند که مستلزم تبصره ميباشد :

   مفهوم جملۀ فوق آنقدر ساده و عام فهم است که اصلاٌ ايجاب بحث و به درازا کشيدن سخن را نمي نمايد . زيرا هر عضو عادي ح . د .خ. ا بخوبي ميداند که مطلب از چه قرار است !

   بلي ! در اساسنامه ح . د .خ. ا ، ساختار تشکيلاتي آن به ( صفوف ـ کادر ها ـ رهبري ) دسته بندي شده بود و حتي در گذشته ها ( پيش از حاکميت ) براي داوطلبان عضويت ، دوره و مرحلۀ پرورشي نيز وجود داشت .

   مقصد از نوشتن  " عضو بسيار ـ بسيار عادي ح . د .خ. ا" را حرفهاي آتي بخوبي روشن ميسازد :

   در سلسلۀ مراتب مقامات حزبي در ح . د . خ. ا : 1 ـ رهبري ( اعضاي اصلي و علي البدل بيروي سياسي ، اعضاي دارالانشأ ، اعضاي اصلي و علي البدل کميته مرکزي ) ، 2 ـ کادر هاي حزبي در مرکز ، روسا و مسوولين مديريتها ، مربي ها و ساير کارمندان حرفوي شعبات کميته مرکزي ، اعضاي کميته حزبي شهر کابل ـ مسوولين شعبات ـ منشي و کارمندان کميته هاي حزبي نواحي شهر کابل ـ مسوولين سازمانهاي اوليه و شعبوي ) ، 3 ـ کادر هاي حزبي در ولايات ( منشي و اعضاي کميته هاي ولايتي ـ منشي هاي کميته هاي شهري و نواحي در ولايات ـ منشي ها و کارمندان حزبي در ولسوالي ها ) ، 4 ـ کادر هاي حزبي در دواير دولتي ( اعضاي حزب که در وظايف مهم رسمي و دولتي در داخل و خارج مملکت تنظي