از داغ لاله دور شو ، اي واژه دروغ !

  ( غفار عريف )

     

                    از داغ لاله دور شو ، اي واژه دروغ !

 

 

      (( عنايت پژوهان گرداني ، تحت همين عنوان سروده يي دارد که به لحاظ مطابقت مضمون اين نوشته با محتوای آن شعر نغز، عنوان مقال را برگزيده ام. ))

 

 از دوستي که با قبول زحمت شماره های 19 ، 20 و 23 و 24 « آينده » نشريۀ نهضت آينده افغانستان را برايم فرستاد ، اظهار سپاس بي پايان مي کنم ، و آن درست زماني بدستم رسيد که کتاب « تذکرة الاوليا » شيخ فريد الدين عطار نيشاپوری را برای بار ثاني زير مطالعه داشتم.

 

علامه مرحوم قزويني در مقدمه انتقادی در شرح احوال شيخ عطار به حوالۀ کتاب « اشتر نامه » تذکار داده که مؤلف کتاب تذکرة الاوليا ادعا ميکند که «... حضرت رسول را به خواب ديده و آن حضرت آب دهان در دهان او افگنده و آنچه يافته است از اثر آن است.»

 

به يادم آمد که در روزگاران مان در ميهن خودمان ، در سالهای نه چندان پيشين کسي حضرت علي (رض) را بخواب مي بيند که برايش ميگويد: « او بچه برخيز و وطن را از اين حالت ابتر نجات بده. » و ما مشاهده کرديم که پي آمد آن خواب گران چه ها بود!

 

و باز يک « بندۀ خاکي!» ادعا مي نمود که پيغمبر خدا (ج) بخوابش مي آيد و به او وظيفه مي سپارد تا گره از مشکل مردم بگشايد و گروه های جنگي را که در کار ربودن گوی سبقت بر سر تقسيم غنايم دزديده و غارت کرده يکديگر خود را دريدند و وطن و جامعه را به خاکدان خاک نشانده بودند از ميان بردارد. او خود را امير المومنين (!) مي خواند و ساحه حاکميتش را که چيزی جز برزخ و کوره آدم سوزی نبود ، امارت اسلامي (!) نام ميگذارد. ما و همه مردمان جهان مشاهده کرديم که هدف از اين گدی شاني ها چه بود.

 

نه آن خوابهای گران کارگر افتيدند و نه حرف آنهايی که خواب ديده بودند قرين به حقيقت بود. سرانجام پير کارکشته امريکايي خواب کنجاره را مي بيند و با استفاده از تکنالوژی نظامي پيشرفته ، تعبير خواب خود را مي نمايد و با کاربست عصری ترين تخنيک جنگي الکترونيکي چنان بر فرق ملت و سرزمين مان بم و آتش مي ريزد که در هيچ يک از عملکرد های جنگي و تجاوزکارانۀ خويش ( سوای هيروشيما و ناگاساکي ) نکرده بود و از پي آن دست پروردگان ناسپاس را کنار مي زند و در نواي جذاب موزيک باندو و رژه تفنگداران دريايي و حضور لا و لشکر از چهار دانگ دنيا فرزند گوش به فرمان ديگر را با شموليت تعدادی از غلامکها در تيم کاری آن در مقام نمايندگي تحقق پلانها و پروژه ها تاج پوشي ميکند.

 

هي ميدان و طي ميدان خار مغيلان ، بود نبود در زير اين چرخ کبود و باز قصه خواب گران بود و رويش يک گل بابونه!

 

اين بار سياستمداران  عصر (!) شبح سرگردان را بخواب مي بينند که وظيفه نجاب جنبش چپ افغاني را بدوش آنها ميگذارد (!) به به چه اعتماد شفقت مندانه اي و چه لک بخشي سخاوتمندانه اي و چه تصادف نيکي که با موجوديت صرف يک جايزه از ميان صدها داوطلب قرعه بنام گردانندگان « نهضت آينده افغانستان » اصابت ميکند و سايرين به حاشيه رانده مي شوند (!) در همينجاست که بايد گفت :

 

                 از داغ لاله دور شو ، ای واژه دروغ!

 

چند سال است که در چرند و پرند گروهک سازی و گروه بازی ، عده اي از زباله های ح. د. خ. ا. گاه و ناگاه در اينجا و آنجا در بيشه های خلوت رومانتيک مي نشينند، محفلکي ترتيب ميدهند ، قند مي گويند و دهان شرين ميکنند ، تشکيلکي ميسازند و در بين خود به آن نام و نشان و اعتباری قائل ميشوند، گذشته را با خوب و بدش مردود مي دانند و تابوت بدون ميت را در ميدان مي گذارند و با سر دادن نعره تکبير جناره آن را مي خوانند.

 

پيشنه موضوع به چه منوال است؟

آقای عظيم شهبال طي گفت و شنود اختصاصي با نشريه آزادی (شماره 35 ماه جون سال 2000 ) منحيث اشتراک کننده اصلي در جلسه اساسگذار « نهضت آينده افغانستان » اندر باب حاکم بودن چماق تک روی و زور گويي فردی و تحميل ارادۀ شخصي بر فضای محفل کوچک چند نفری مطالبي را بيان داشته است. به روايت ايشان نهضت آينده افغانستان خلاف تمام اصول و عنعنات ملي و افغاني با يک سلسله دستورها ، اتهامات و حتا اهانت ها در جو اختناق فکری که « دموکراسي هم اندازه يي » دارد با روحيه زن ستيزی ، در بيشه های رومانتيک بوجود آمد و تعيين هيات رهبری آن با هيچ يک از معيار های دموکراتيک و قابل قبول امروزی قرار نداشت.

 

چون خوشبختانه آقای شهبال زنده و سلامت است حتما از حرفهای ديروزی خود ، امروز نيز بي کم و کاست دفاع مي نمايد. ضمنا هيات رهبری نهضت آينده پيرامون صحت و سقم آن گفت و شنود تا امروز اظهار نظر ننموده اند. بناءَ در مورد درست بودن مواد آن مصاحبه هيچ نوع شک و ترديدی وجود ندارد.

 

شايان ذکر است که مطابق ميثاق های قبول شدۀ  بين المللي، بخصوص اعلاميه جهاني حقوق بشر (ماده بيستم جزء الف) انسانها حق دارند که حزب ، سازمان ، اتحاديه ، گروه ، نهاد ... تشکيل دهند و اشتراک داوطلبانه در اين تشکل ها نيز جزء حقوق اجتماعي افراد ميباشد ؛ ولي هيچکس نمي تواند که به بهای زير پا گذاشتن افتخارات تاريخي در کارزار پيکار وطن پرستانه ، با ناسزا و زشت گويي ، اتهام بستن ، فحاشي ، دشنام دادن (صاف خود را جيک تير کند!) و با پررويي ، لاقيدی و حرافي و بزرگ نمايي بالای پيکر زخمي و خونين جنبش انقلابي مردم افغانستان بنشيند و با باد کردن پف و پتاق خود را جبرا بر ديگران تحميل نمايد و از خود رهبر (!)  بسازد.

 

با جرأت انقلابي و تبارز احساسات ميهن پرستانه اذعان ميگردد ، برخلاف آنچه که رهبر گروه « نهضت آينده افغانستان » در سخنراني خويش در اجلاس عمومي فدراسيون (!) نهضت در آلمان اظهار نموده و همچنان آنچه در سخنراني ها و در تعدادی از پيام ها در کنفرانس سراسری (!) آمده است ، نهضت آينده هرگز بديل ح. د. خ. ا. بوده نمي تواند و نه با ادعا های بلند بالا و مزورانه مي توان آن را جانشين ح. د. خ. ا. دانست و نه مرامنامه و اساسنامه « حزب مردم افغانستان » در پيوست با آرمانهای آغازين ح. د. خ. ا. طرح شده است.

 

رهبر گروه در سخنراني اش در کنفرانس سراسری نهضت در بخش وظايف عملي چنين گفته است: « ... ما با صراحت اعلام ميداريم که عده يي از افراد و سازمانک هايی که با نهضت اينده و طرح مرامنامه و اساسنامۀ حزب مردم افغانستان دشمني مي ورزند ، ديگر به جنبش مترقي افغانستان تعلق ندارند. »

 

بلي خواننده عزيز!

 

مقامات عالي رتبه ايالات متحده امريکا ( از جمله کالين پاول وزير خارجه پيشين ) در کمپاين مبارزه بر ضد تروريزم بين المللي ملتهای جهان را که تمايل به پشتيباني از اهداف توسعه طلبانه و استعمارجويانه و غارتگرانه اقتصادی امريکا نداشتند نيز اين گونه تهديد نموده بود: « يا با ما باشيد ، در غير آن در ضديت با ما قرار داريد  و شما مجبور مي باشيد تا پيامد های ناشي از آن را به گردن بگيريد.»

 

و به همين سان آقای عبدالرسول سياف رهبر حزب بنيادگراي اتحاد اسلامي پيروی خط وهابيت سعودی در واکنش به گزارش کمسيون حقوق بشر افغانستان که در آن رهبران و فرماندهان تنظيم های جهادی (منجمله سياف) ناقضان حقوق بشر قلمداد شده اند، تهيه کنندگان گزارش را افراد خارج از دايره اسلام خواند.

 

پيش از اينکه به بحث روی مسايل بعدی پرداخته شود، در همينجا مشاهده ميگردد که خط معرفت اکادميسين های علوم و مغزان متفکر (!) موسسين نهضت آينده ، با خط معرفت و بينش زورگويانۀ وابستگان قصر سفيد و رهبران تنظيم های پشاوری و تهراني مطابقت ميکند.

 

هنگامي که شماره های 19 و 23 ـ 24 نشريه آينده را مطالعه ميکردم ، به يادم آمد که پس از خورد و خمير شدن جنبش مشروطيت در زير ضریات ارتجاع حاکمه و آغاز فعاليت نيروهای انقلابي در سالهای دهه چهل خورشيدی و بر اساس پروژه سياهترين نهاد ها و به دستور هيات حاکمۀ دولتي ، فالبين ها و جادوگران در مرکز و ولايات کتابهای افسانوي (ديو و پری) برآمده از چاپخانه های بازار قصه خواني پشاور را به فروش مي رسانيدند. متن کتابها مملو از قصه های بي ماهيت و ساختگي بود. قهرمانان افسانه های خيالي به تنهايي توانايي آن را داشتند که با دستان خالي و بدون افزار کار ، کوه ها را از جا تکان دهند، درختان تنومند را از ريشه برکشند ، با حيوانات درنده و وحشي جنگل دست و پنجه نرم کنند و بر آنها غالب آيند و از اين قبيل کاروايي های خارق العاده ديگر خارج از توان فزيکي يک فرد و يا چند شخص!

 

و حال نمونه وار چند مطلبي را از سخنراني هايي رئيس نهضت در اجلاس عمومي فدراسيون و در کنفرانس سراسری نهضت آينده افغانستان بر مي گزينيم که مشابهت های کامل با متون همان کتب افسانوی دارند:

 

1: « ... شماری از رفقای ديروز ما که به آرمانهای اساسگذار ح. د. خ. ا. وفادار مانده اند و مارکسيسم را دارندۀ ظرفيتهای عظيم عملکردی در جهان امروز تلقي ميکنند ، در پروسۀ نوسازی جنبش به طور دسته جمعي و آگاهانه شرکت کردند. تشکل آماده در هستهء مرکزی نهضت ، تشکل سازمان بزرگ فردا را ضمانت ميکند و بدين گونه ما در مسير نوسازی جنبش در مقطعي قرار داريم که در تشکل انديشه يي نسبتا به قوام رسيده است.»

 

اين را ميگويند گردش گرداب وار بدور لايتناهي و تظاهر به خودسازی و خودنمايي رضايت مندانه به رؤيا های افسانوي!

 

حيران اين دنيای عجيب هستم که « دزد هم خدا مي گويد و صاحب کاروان هم خدا را ياد ميکند!» اين رفقای ديروز وفادار به آرمانهای آغازين حزب (!)  در آغاز مرحله اکثريت آنها در « کانون روشنگران افغانستان » گرد آمدند و هر آنچه از دست شان پوره بود ، در ضديت با ح. د. خ. ا. و ظرفيت عظيم عملکردی مارکسيسم انجام دادند، از سوی ديگر اين نوسازان جنبش و هستۀ مرکزی نهضت ضمانت کنندگان تشکل سازمان بزرگ فردا (!) فراموش کرده اند که در دوران حاکميت در شرايط دشوار سياسي ـ نظامي در کشور « لکي نان و تنکي کار » را مي پاليدند و در امر تسخير قله های بلند وظايف حزبي و دولتي در بزُکشي بودند و بخاطر تقرر در ماموريت های مهم در داخل و خارج چرب زباني و تملق ميکردند.  

 

آری ، هموطن عزيز! همين افراد بودند که از برکت فداکاری و خيرات سر لشکر عظيم فدائيان صادق حزب ، مردم و وطن و و وفادار به آرامانهای زحمتکشان ، به مقامات عالي حزبي و دولتي رسيدند ، همين ها بودند که با چاپلوسي ، افسونگری ، حيل و ذرايع گوناگون اعتماد کمايي کردند و با سوء استفاده  از اعتماد حاصله ، در پي کسب منفعت فردی ، خانوادگي و گروپي برآمدند و حال در لجنزار سياست « کور خود بينای مردم » در چکر های شبانه در زير نور چراغهای نيون ، در جاده های قشنگ شهرهای اروپايي ، سايه خويش را بزرگ ديده اند ، اينجا و آنجا بياد آينده وطن و مردم ، گريبان مي درند، حلقوم پاره ميکنند، گذشته را هيچ مي دانند و خود ها را مدافعان اصول و قهرمانان « راه نجاب » قلمداد مي کنند!

 

                 از داغ لاله دور شو ، ای واژه فريب !

 

2: « کساني که آگاهانه و غير شعوری ما را به ذهني گرايي و آرمان گرايي متهم مي کنند بايد دريافته باشند که برعکس يگانه نيرويي که پا در پاياب واقعيت افغاني دارد و فريب سراب های رنگارنگ سرمايۀ جهاني و امپرياليسم را نمي خورد، همين نهضت آينده و همفکران و هواداران آن اند.»

 

بازهم لاقيدی و در تاريکي مشت زدن و چهارمغز های کورکي را در جيب های فراخ و خالي پرکردن و بگرد خويش پيچيدن!

 

در تاريخ مثالها و نمونه های فراوان از اين گونه خود بيني ها و خود منشي ها ظهور نموده که بازيگران اصلي آن هميشه آدمهای ماجراجو ، ابن الوقت ، فرصت طلب ، معامله گر، سازشکار ، سفسطه سرا ، انحلال طلب ، فتنه انگيز و توظئه گر بودند و در برابر کليه رويداد ها ، سياست کجدار و مريز را پيشه کرده و خود را بجايي رسانيده بودند.

 

چه کار خوبي شد که اين پاياب واقعيت افغاني (!) و همين نهضت آينده و همفکران و هواداران آن در سيمای سخنرانان در کنفراس سراسری نهضت و در چهرۀ شماری از ارسال کنندگان پيام به کنفرانس (سوای شخصيت های قابل قدر و علمي و فرهنگي که با ارسال پيام های موجز ، فقط احساسات انقلابي و وطن پرستانۀ خويش را نسبت به جنبش مترقي تبارز داده اند) تجلي يافت. اعضای پرافتخار ح. د. خ. ا. و همه وطنپرستان افغانستان اين چهره ها را بخوبي مي شناسند که حتي زماني موجوديت انها در صفوف ما طعنه روی مان بود.

 

تا جائيکه معلومات در دست است تعدادی از اين مدعيان وارث (!) جنبش چپ افغاني ، قبلا نيز در کنفرانس ها ، جلسات و گردهمايي ها ، پلينوم ها  که از سوی زباله های ح. د. خ. ا (شاخه های حزب وطن در بلجيم و آلمان ، حزب متحد ملي ، نهضت ميهني و احتمالا در نشست فعالين امروزی حزب کنگره ملي در بلجيم) حضور بهم رسانيده بودند.