فراز و فرودِ تاریخی مناسباتِ دوجانبهء افغانستان- هالند
یادداشت مترجم:
این نبشته که در سال 1994 ترسایی توسط آقای آ. ث. فان دِر زوان مؤرخِ وزارت امور خارجهء هالند و کارمند ارشد بخشِ پژوهشهای آن وزارت تهیه شده از ارزش مهم تاریخی برخوردار میباشد. در این پژوهش دورنمای مناسبات تاریخی، سیاسی و بازرگانی قونسلی میان دوکشور از سالهای 20 سدهء بیستم تا سسال 1992 ببررسی موشگافانه گرفته شده است. چنانچه خواننده بوضوح فراز و فرود این مناسبات را که که گاه نزدیک و پربار و گاه دور و مسکوت بودند، میبیند.
با گذشت 85 سال از نخستین تماسهای دیپلماتیک هالند و افغانستان اکنون سطح روابط دوکشور ببالاترین حد آن رسیده و دوکشور در پایتختهای همدیگر داری سفرتخانه ها و سفرای دول خویش میباشند.
از سوی دیگر هالند باوجود کوچکی نقش فعالی را در اتحادیهء اروپا بازی کرده و همین اکنون میزبان بیش از 40 هزار افغان در کشورش میباشد. قابل یاددآوریست که اجتماع افغانها درپهلوی ایرانیها نیز یکی از گروههای مؤفقِ کشور هالند میباشد.
از آنجایی که گذشتهء مناسبات دوجانبهء هالند و افغانستان برای کارشناسان، مؤرخان، فرهنگیان و بویژه نسل جوان ناشناخته است، خواستم به برگردان این اثر جالب اقدام نمایم، تا توانسته باشم گامی کوچک در این راستا بگذارم.
خلیل وداد
سپتامبر 2013 شهر دِنهاگ (لاهه) هالند
فراز و فرودِ تاریخی
مناسباتِ دوجانبهء افغانستان- هالند
“Historische overzicht van de bilaterale betrekkingen tussen Nederland en Afghanistan”
A.C. van Der Zwan
Dienst Documentaire Informatievoorziening
Eenheid Onderzoek
December 1994
نویسنده آ. ث. فان دِر زوان
ادارهء تهیهء اطلاعاتِ مستندِ
بخشِ پژوهشهای وزارت امورخارجهء هالند
دسامبر سال 1994
برگردان با تحلیل و تبصره از هالندی به دری داکتر خلیل وداد
سپتامبر 2013
فهرست مندرجات
1. کوتاه سخنی در بارهء تاریخ افغانستان
2. عهدنامهء دوستی سال 1939
3. برقراری مناسبات دیپلماتیک در سال 1956
4. روابط دوکشور تا سال 1978
5. عواقب مداخلهء شوروی به افغانستان در سال 1979
6. اوضاع پس از 1980
7. نتیجه گیری
8. منابع و مأخذهای استفاده شده
9. اسناد استفادهء شدهء بایگانی وزارت امور خارجهء هالند
پیشگفتار
دکتر فیلیپس خریستیان فیسر که در میان سالهای 1931- 1938 جنرال- قونسل هالند در کلکته بود، در سال 1934 به وزارت امور خارجه در شهر دِن هاگ (لاهه) نوشت:
« نمیتوان منکر شد که افغانستان برای بازرگانی مهمتر و مهمتر میشود. کشورهای دیگر تلاش میکنند، آنجا یک منطقهء فروش کالاها باشد. جاپان در آنجا حضور داشته و بقول معروف کماکان فعال است.همچنان از هالند اکنون درخواستهای مداوم پیرامون فعالیتهای تجاری در افغانستان، مواصلت میورزد، درحالیکه هموطنان ما بابتکار شخصی شان تاکنون بشکل محدود ازاین کشور دیدن میکنند.»[1]
فیسراز ایجاد یک دفتر قونسلی در افغانستان پشتیبانی نموده و این طرحش را با تهیهء یک گذارش پیرامون حالت جدید رشد اقتصادی افغانستان مستدل میسازد. براین اساس فیسر اجازه یافت تا در پیرامونش منجمله در نمایندگی قونسلی محلی افغانستان، یا در کابل پایتخت افغانستان جستجو کند، آیا هالندیها ویا اروپاییان دیگری استند که مناسب انتصاب در پست قونسل هالند باشند. مگر او به چنین چیزی نایل نشد. بنابراین فیسر پیشنهاد کرد شخصاً به کابل رفته و تلاش کند، کاندید مناسبی را با منشآ آسیایی بدینمنظوربتواند، پیدا کند. در حالت ضروری او میتوانست در محل بررسی کند، آیا یکی از کارمندان قونسلی کشورهای دیگر حاضر خواهد شد، سرپرستی امور قونسلی هالند را بعهده گیرد. پس از تایید این پیشنهاد فیسر به پشاور در شمال هند برتانوی آنزمان رفته و از آنجا بتاریخ 23 مارچ 1933 با موتر خودش به مقصد کابل حرکت کرد که یک سفر دشوار از مناطق زیبای طبیعی باگذرگاههای صعب العبور و با اجتماعی مرکب از قبایل شبه کوچی و جنگجوی بود.
افغانستان در آن زمان برای اکثریت و همچنان برای کسی مانند فیسر یک کشور ناشناخته بود، گرچه او این کشور را از لابلای جراید و از طریق کارش بحیث جنرال- قونسل در هند بریتانوی میشناخت و با تجارب دردآور بریتانیا و با خونگرمی افغانها آشنا بود. مگر حتی برای کسیکه مسوولیت ادارهء قونسلی هالند در آسیا را در سال 1934 داشت، مشکل بود، تخمین زند، تا ایجاد روابط با این کشور منزوی در درازمدت چه سودی را ببار خواهد آورد. واین از عدم کلی تجربهء هالند با افغانستان ناشی میشد.
بغیر از رابطهء ناچیز فیسر که با قونسل افغان در کلکته داشت، در گذشته فقط یک بار موضوع روابط جدی میان افغانستان و هالند میان زمامداران دو کشورمطرح شده بود.
در سال 1928 شاه آنزمان افغانستان امان الله خان به نماینده اش در آلمان دستور داد، با دولت هالند یک قراداد دوستی (مؤدت) عقد کند. شاه نامبرده در نیمهء نخست سال 1928 بیک سفر درازمدت در اروپا مشغول بوده در ماههای فبروری و مارچ همانسال مدتی در برلین اقامت داشت. وزارت امور خارجهء هالند پس از مشاوره با یکعده ادارات تخصصی طرح یک معاهده را تهیه نموده و به نمایندهء هالند در برلین ی. پ. گراف فان لیمبورگ ستیروم[2] اختیار داده شد، تا سند را امضأ کند. فرستادهء افغانستان در برلین به پیشنهاد موصوف جهت گذاشتن قرار برای امضای سند، عملاً وقعی نگذاشته و حتی پس از تکرار موضوع توسط شخص سکرتر نمایندگی که آیا وی نظری یا پیشنهادی در مورد طرح معاهده دارد، پاسخی نداد. بناً سفیر هالند موضوع را پیش نبرد. یک ونیم سال پس شاه امان الله بوطنش برگشت، نمایندهء افغانستان با عرض پوزش کتباً توضیح داد که برنامهء سنگین شاه، بیماری و بستری ناگهانی نماینده در شفاخانه دلیل تآخیر پاسخ وی برای امضای سند موصوف بوده اند. او وعده داده بود که بزودی موضوع را از سر خواهد گرفت. گراف فان لیمبورگ ستروم با مشورهء ادارهء دِنهاگ (لاهه) موقف انتظاری گرفت، چنانچه در پایان موضوع پیشنهادی وی ( توسط فرستادهء افغانستان) به تاق نیسان گذاشته شد.[3]
شاید روش ناشایست فرستادهء افغانستان در برلین شاخصهء عامهء برخورد افغانستان با کشورهای خارجی بوده باشد. آن کشور با بیتجربگی و لحن خشن که در روابط دیپلماتیک آنزمان معمول نبود، با ممالک دیگر تماس میگرفت. واین همیشه مؤفقیت آمیز نبود. البته این ناشی از آن واقعیت بود که افغانها تازه با دنیای خارج آشنا شده و میخواستند با سرعت به تجرید عنعنوی کشورشان پایان ببخشند. چرا آنها محکوم به تجرید بودند؟ چه چیزی باعث تفاوت افغانستان از کشورهای دیگر میشد؟ شاه امان الله کی بود و چرا در زمان سلطنت او گامهایی در راستای شکست این تجرید برداشته شد؟
پاسخ دقیق به این پرسش از حوصلهء نبشتهء حاضر خارج است. مگر برای درک بهتر چگونگی مناسبات افغانستان و هالند در آن سده، که پسانها رشد یافتند، باید به تاریخ این کشور و روابط عنعنوی افغانستان با جهان خارج نگاه کرد. به این منظور پیش از همه به ایجاد روابط دیپلماتیک و قونسلی میان دو کشور نظر انداخته و نخست تصویر تاریخی افغانستان ترتیب شده و دلیل موقف فاصله دار و گاه غیرقابل پیشبینی که شاخصهء آغاز مناسبات اینکشور در برابر دولتهای دیگر بود، برجسته خواهد شد. سپس تلاش خواهد شد چگونگی رشد مناسبات هالند و افغانستان در دهه های بعدی تا رویدادهایی که به ختم مناسبات دوکشور انجامیدند و پسانها دوباره به سطح کنونی رسیدند، بررسی شوند.
1.
کوتاه سخن پیرامون تاریخ افغانستان
ویژگی سرزمین کنونی که جمهوری افغانستان نام دارد، مقاومت (مردم آن) و صعب العبور بودن آن است. بنابرهمین از گذشته های دور این کشور از دنیای برونی تجرید بوده است. موقعیت ستراتیژیکی اینجا که در همجواری با دولتهای مقتدر (فارس، عرب، مغول و ترک) بوده همواره ازینجا بازیچهء سیاسی ابرقدرتها ساخته و باعث لشکرکشیها و جابجایی مردم بیگانه شده است. چنانچه ترکیب ناهمگون باشندگان افغانستان رابطهء مستقیم با این عامل دارد.
مسآلهء استقلال و تا حدی دولت مرکزی افغانستان به سال 1747 برمیگردد، زمانیکه یک خان محلی خودش را از وابستگی به دولت فارس آزاد کرده و اساس یک دولت آزاد را گذاشت.[4] رویدادهایی که این دولت در سده های بعدی شاهد آن بود، مستقیماٌ وابسته به گسترهء نفوذ شخص شاه (امیر، مترجم) و پهنای سازمان اداری سلطنت بوده و تدوام رویدادها را نشان میدهند. در اینجا یک فاکتور (عامل) بود که در پیروزی شاه تعیین کننده میبود. اگر او قادر میشد نوعی کنترول را بر قبایل افغانستان برقرار کند، در آنصورت ریاستش پذیرفته شده و او میتوانست کار سازنده اش را پیش ببرد. اگر او عملاً کنترولش بالای ساختار لزران را از دست داده و یا تلاش میکرد، این بافت را متضرر سازد، درآنصورت او با مقاومت مواجه میشد. قیامها در برابر دولت مرکزی گاه به بینظمی انجامیده و حتی به سقوط دولت مرکزی میانجامیدند.
یگانه عامل بازدارندهء سقوط جامعهء نامتحدِ افغانستان اسلام بوده است. جوشش اسلام با بافتهای قبایلی یک نوع اشرافیت مقدس را ببار آورد که با هرنوع دگرگونی اجتماعی حتی در مقیاس ناچیز بمثابهء تهدیدی برای منافعش بشدت مقاومت میکرد. نفوذ بیرونی همواره باعث مخالفت این قشر بالایی شده و همچنان سرداری که آمادهء پذیرش نفوذ بیرونی باشد، نیز پیدا نمیشد. رهبری روحانی اجباراً منافع قبیله را ترجیح میداد تا شکلی از تلفیق اسلام را همزمان با بی اتفاقی درونی پیش ببرد. برای اینکه شاه (امیر) کشورش را اداره کند، مجبور بود، تا حد ممکن در مقابل دول خارجی موقف مستقل بگیرد. در درازمدت این تجرید معنی مترادف استقلال ملی را کسب کرد.
در درازنای سده 19 چندین فاکتور خارجی باعث رشد این روندها شدند. مهمترین آنها آمدن امپریالیزم اروپایی بود. در خاور و در جنوبِ (افغانستان، مترجم) کنترول بریتانیا بر مستعمره آسیایی (هندوستان مترجم) قایم شده و در شمال فعالیتهای روسیه گسترش یافت. فارس و افغانستان به عرصهء رویایی منافع دوابرقدرت اروپایی مبدل شدند. سیاست انگلیس در برابر افغانستان برشالودهء تحکیم تسلط بر هند برتانوی و جلوگیری از نفوذ بیگانگان در همجواری نزدیکِ دولت مستعمره استوار بود. البته سیاست انگلیسها که شیوهء نفوذ تدریجی را در امور افغانستان پیشه کرده بودند، منظماً در حال دگرگونی بود. پیشبرد کارهایی بطور مستقیم یا غیر مستقیم در امور افغانستان مدنظر دایمی انگلیسها بود.
این امر در سال 1838 به جنگ اول افغان- انگلیس انجامید. که باعث خونریزی بیشمار، ارتقای حیثیت امیر ضد انگلیسی[5] دوست محمد شده و به خروج بریتانیاییها از افغانستان انجامید. بهمین علت بود که آنها حداکثر میکوشیدند با سرداران افغانی رویاروی نشده و بکوشند، سیاست دوستانه یی را در برابر آنها پیش گیرند. این کار در سال 1857 به پیروزی انجامیده و افغانستان و بریتانیا معاهده یی را عقد کردند که برمبنای آن حق افغانستان در سیاست داخلی تضمین میشد. مشی عدم مداخلهء سیاسی انگلیس که در آنزمان عقد شد، تقریباً 20 سال معتبر بود.
تلاشهای روسیه (تزاری، مترجم) برای گسترش حیطهء نفوذش و موقف امیر افغانستان در برابر (انگلیس) به جنگ دوم افغان- انگلیس انجامیدند. مؤفقیتهای اولیهء انگلیسها با یک قیام عمومی افغانها به شکست انجامید. این امر به اقداماتهای سرکوبگرانهء انگلیسها و تلاش آنها برای دعوت سردار عبدالرحمان که در اوایل خصلت ضد انگلیسی داشت، انجامیده و به او در امر سلطنتش کمک پیشنهاد شد. با موافقت او انگلیسها در سالهای بعدی کنترول کامل سیاست خارجی افغانستان را داشتند. عبدالرحمان قادر شد، تا سیاست داخلی را مطابق میلش پیش ببرد، در حالیکه انگلیسها بهر شیوه یی میکوشیدند، روسها را از افغانستان دور نگه دارند. این امر با رویارویی هایی همراه بود تا اینکه در سال 1907 با عقد معاهدهء دوجانبه (میان انگلیس و روسیهء تزاری برای تقسیم ایران و افغانستان همچون ساحه های نفوذ شان، مترجم) بدون مشوره با افغانستان، انجامید. انگلیسها عملاً به آقا و سرور افغانستان تبدیل شده بودند.
مگر این تسلط فقط شامل سیاست خارجی افغانستان بود. در سیاست داخلی آنها کنترول زیادی نداشته و آنرا نیز نمیخواستند. درسی که آنان در قرن 19 آموخته بودند، این بود که ثبات در افغانستان به بهترین شکلی با کمترین مداخلهء مستقیم و با بیشترین حمایت از شاهی که آماده باشد از ناآرامی جلوگیری کرده و در ادارهء کشور سیستمهای اجتماعی- اقتصادی و منافع مرتبط به آنها را در نظر بگیرد؛- ممکن است. امیر عبدالرحمان خان (1880-1901) در این امر تا حدی مؤفق بود. سیاست اصلاحاتی محدودی که او آنرا پیش میبرد، ساختار اجتماعی- اقتصادی کشور را طور محسوس متضرر نساخت. او معتقد بود که پسماندگی نسبی افغانستان و تجرید مربوطهء آن بهترین تضمین برای موجودیت نوعی استقلال برای افغانستان میباشد. این درس او در سدهء نزدهم بود. در این زمان به علت اقدامات امپریالیستی انگلیس و روسیه روحیهء نفرت ازخارجیها در افغانستان گسترش یافته و امیر از این ضدیت سازندهء ضد خارجیها درجهت تقویت موقفش و حل ناآرامیهای داخلی استفاده میکرد.
پسرش امیر حبیب الله (1901-1919)[6] تا حدی بیشتر مایل به مدرنیزه کردن افغانستان بوده و باز نمودن درهای کشور بروی جهان خارج بود. این امر از یکسو باعث پیدایش اپوزیسیون محافظه کار و از سوی دیگر
مقالات مرتبط
هفتاد سال پیش، یوگسلاوی بیطرف با کشورهای ناتو یعنی یونان و ترکیه، پیمان «بالکان» را امضا کرد. ادامه
ویکتور "اوربان" نخست وزیر کشور هنگری یا مجارستان، عضو ناتوووو، که تا چندی پییش سمت رهبری دوره... ادامه
حزب لوپن از دستیابی به نقطه «عطف تاریخی اش» در انتخابات فرانسه باز ماند ادامه
دور دوم انتخابات پارلمانی فرانسه پایان یافت و هیچکدام از احزاب شرکت کننده دراین انتخابات به اکثریت ل... ادامه
۲۴ مارس ۲۰۲۴، بیست و پنجمین سالگرد تجاوز ناتو به یوگسلاوی، به ویژه جمهوری صربستان، است. این اقدام، ک... ادامه
این روزها پخش جریان حضور آقایی به نام عبدالباری عمری نماینده ی!؟ طالبان در آلمان و گرفتن عکس یادگار... ادامه
خبرگزاری فرانسه، روز گذشته از قول صدراعظم آلمان خبر داد که وی، علی رغم تمام مخالفت های جهانی با ادام... ادامه
دور جدید کمک های نظامی ایالات متحده به اوکراین تاثیر محدودی دارد زیرا کشورهای اروپایی از درگیری خسته... ادامه
روز چهارشنبه 12 جولای 2023، نشست سران سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) در پایتخت لیتوانی در میان ا... ادامه
پاسخ: تمام مزدوران و احمق های که شما استخدام کرده بودید و کمک مالی می کردید،همه آنها را نابود کردیم... ادامه
سرانجام پس از ماهها کشکمش، دولت به اصطلاح طرفدار «صلح و حقوق بشر» سوئد، به درخواست فاشیستی و تروریس... ادامه
رهبر اتحادیه کارگران فرانسه "ث .ژ ت" می گوید: فرانسه تنها کشوری در جهان است ادامه