تروتسکیسم ضدانقلاب در خفاء (۱۳) تاریخ نویسی به سبک تروتسکی
تروتسکیسم ضدانقلاب در خفاء (۱۳)
تاریخ نویسی به سبک تروتسکی
لنین در
بیان تمسخر و تحقیر خود برای روشهای تروتسکی خستگی ناپذیر بود. لنین از «سیاست
های ماجراجویانه» جناح تروتسکی صحبت کرد. لنین درباره «خیانت دقیق» تروتسکی صحبت
کرد. لنین گفت که تروتسکی «مرتکب سرقت ادبی» میشود. لنین تروتسکی را شناخته بود.
تروتسکی تاریخ لنینیسم، تاریخ بزرگترین دستآورد پرولتاریای جهان را تحریف کرد –
که به بورژوازی خدمت کند و تروتسکی را بزرگ جلوه دهد… «این تروتسکی زذل، همانگونه
که مانویلسکی در سیزدهمین پلنوم کمنترن او را خطاب نمود، و شرکای رنگارنگش، اینرا
وظیفه خود کرده اند تا به استالین، بزرگترین رهبر زنده انقلاب تهمت یا افترا
بزنند و وی را بدنام کنند. اما بیهوده است. استالین تجسم چیزیست که برای بورژوازی
نفرت انگیزترین است – انقلاب پرولتری تحت رهبری کمونیست، اتمام ساختمان سوسیالیسم
در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، بلشویزه کردن احزاب کمونیست در کشورهای سرمایه
داری، مبارزه بی امان جهت خط درست لنینیستی، ادامه تهاجم علیه سرمایه داری توسط
نیروهای پرولتری در یک جبهه جهانی گسترده، که خلقهای ستمدیده کشورهای استعماری و
نیمه استعماری در این جبهه گنجانیده شده اند. اگر چیزی درباره استالین بطور گسترده
ای شناخته شده است، این اراده پولادین اوست، ایستادگی او در انجام یک برنامه، قدرت
محرک عظیم او که مشتعل کننده منابع خلاق و شوروشوق میلیونها نفر است.
تروتسکیسم ضدانقلاب در خفاء (۱۳) – تاریخ نویسی به سبک تروتسکی
نوشته:
موئیسای جی. اُلجین
برگردان:
آمادور نویدی
تروتسکی
مورخ
«تروتسکی
بلشویسم را تحریف میکند، بدینجهت که اوهرگز قادر نشده بود دیدگاه قاطعی از نقش
پرولتاریا در انقلاب بورژوایی روسیه داشته باشد. بااینحال، بسیار بدتراز این،
تحریف تروتسکی از تاریخ آن انقلاب است.» (وی.آی. لنین، مجموعه آثار، چاپ روسی، جلد
۱۵، ص. ۱۵) (تأکید از
ما).
تروتسکی
جهت مؤثرتر کردن تحریف بلشویسم، متعهد شد که تاریخ آنرا تحریف کند. دوباره ما
باید خودمان را به چند مثال محدود کنیم.
ایده یک
قیام مسلحانه در روزهای ۱۹۱۷ چگونه
شکل گرفت؟ این چیزیست که داستان تروتسکی میگوید:
«به محض
دستور خروج پرسنل نظامی [از پطروگراد] توسط مرکز ستاد به کمیته اجرایی شورای
پطروگراد اطلاع داد… روشن گردید که این مسئله در توسعه بیشتر خود اهمیت سیاسی
تعئین کننده ای خواهد داشت. ایده یک قیام از آن لحظه شروع به شکل گرفتن گرفت. دیگر
لازم نبود که اطاق هیئت مشورت شورایی اختراع نمود. هدف واقعی کمیته آینده بصراحت
بیان شد، وقتیکه در همان جلسه تروتسکی در باره خروج بلشویکها از قبل از مجلس[یک
هیئت مشورتی تشکیل شده توسط کرنسکی – ام جی. اُ] با فریاد: ًزنده باد مبارزه
مستقیم و آزاد جهت یک قدرت انقلابی در سرتاسر کشورً! گزارش خود را تمام کرد. این
ترجمه ای بود به زبان قانونی شوروی این شعار: ًزنده باد مبارزه مسلحانهً» (لئون
تروتسکی، تاریخ انقلاب روسیه، جلپ سوم، ص. ۹۲).
تروتسکی
فریادی زد – و آن باعث شروع مبارزه مسلحانه شد. خود تروتسکی همچنین میگوید. وی
سپس به بطور ساده درباره نقش خود در انقلاب ادامه میدهد و میگوید.
«تروتسکی
برخی از قطعنامه های عمومی مختصر را فرموله کرده بود… تروتسکی به سخنرانی ادامه
داد. جمع کثیری همچنان دستان خود را در هوا نگه داشته بودند. تروتسکی شمرده شمرده
هر کلمه ای را فریاد زد: بگذار این رأی شما سوگندتان باشد… عده زیادی دستان خود را
بالا نگه داشتند. آنها موافق بودند. آنها سوگند خوردند.»(تروتسکی در اینجا از
سوخانف، منشویک نقل میکند). «تروتسکی متوجه شد تا این مسئله را درنظر بگیرد … تروتسکی
سپس نقش قاطعی بازی کرد. پندی که او بهما داد محصول بینش انقلابی او بود.»
(تروتسکی به آنتونف اشاره میکند). پیشنویس طرح عملی «توسط تروتسکی ویرایش شده
بود». «رئیس، تروتسکی، داشت نزدیک اتوموبیل میشد…».
بنظر میرسد
که مرد دیگری در انقلاب بوده است – لنین. اما لنین در نوشته های تروتسکی در مقایسه
با تروتسکی پراهمیت، تااندازه ای بیاهمیت بنظر میآید. استالین دو نقل قول
تروتسکی را درباره لنین ذکر میکند:
«آیا میخواهید
بدانید که چگونه حزب ما تصمیم به مسئله رهایی از شر مجلس مؤسسان گرفت؟ به تروتسکی
رجوع کنید:
«لنین
گفت: «البته، این لازمست که مجلس مؤسسان را پراکنده کنیم، اما در مورد انقلابیون
سوسیالیست چپ چکار کنیم؟
«با اینحال،
ما توسط ناتهانسون پیرمرد بسیار دلداری شدیم. او آمد که ما را ًدلداریً بدهد و
درست در آغاز گفت:
«شما میبینید که احتمالاً لازم میشود که با زور مجلس مؤسسان را پراکنده کنید».
«لنین
فریاد زد ً آفرینً، ًشما نمیتوانید از حقیقت فرار کنیدً. اما آیا مردم شما موافق
اینکارند؟»
«برخی از
مردم ما مرددند، اما من فکر میکنم که در پایان آنها موافقت میکنند»، ًناتهانسون
پاسخ داد. ً
«این سبکی
است که برخی از افراد تاریخ را مینویسند.
«آیا میخواهید
بدانید که حزب چگونه تصمیم به مسئله شورای عالی جنگ گرفت؟ فقط به حرفهای تروتسکی
گوش کنید:
«هربار پس
از آنکه من از دفتر مرکزی دیدن میکردم، عادت داشتم به ولادیمیر ایلیچ بگویم: بدون
ارتش مردان باتجربه و واجد شرایط، ما نمیتوانیم قادر باشیم از این هرج و مرج
بیرون بیائیم».
«این
ظاهرآً درست است. اگر آنها فقط بما خیانت نکنند».
« بگذارید
به هرکدام از آنها کمیسری اختصاص دهیم».
«لنین
گفت: بازهم بهترست دوتا باشند، ًو بگذار آنها با اراده محکم به آن بچسبند. نمیشود
که ما کمونیستهایی با اراده محکم نداشته باشیمً».
«بدین
دلیل است که شورای عالی نظامی ساخته شد».
«این آنگونه
ایست که تروتسکی تاریخ را مینویسد».
«چه نیازی
داشت که تروتسکی این داستانهای شبانه عربی را بنویسد، تا لنین را بی اعتبار
سازد؟» (جوزف استالین، انقلاب اکتبر، تروتسکیسم یا لنینیسم، ۲۶ نوامبر، ۱۹۲۴، ص. ۹۳).
پاسخ در
کُل مقام یا حرفه تروتسکی نهفته است.
به منظور
اثبات اینکه تروتسکی نویسنده تئوری انقلاب بورژوا- دمکراتیکی است که به انقلاب
سوسیالیستی انتقال مییابد، او شرح تاریخ بلشویسم را در پائین آورده است:
« حزب
بلشویک از سال ۱۹۰۵ مبارزه ای را علیه اتوکراسی (حکومت مطلقه) تحت شعار ً
دیکتاتوری دمکراتیک پرولتاریا و دهقان ً براه انداخت. این شعار، همچنین زمینه
نظری( تئوریک) آن، ناشی از لنین است. در مخالفت با منشویکها، که پلخانف، نظریه
پرداز (تئوریسین) آنها سرسختانه مخالف ًایده اشتباه امکان انجام انقلاب بورژوایی
بدون بورژوازیً بود، لنین مطرح ساخت که بورژوازی روسیه در حال حاضر قادر به هدایت
انقلاب خود نیست. تنها پرولتاریا و دهقانان در اتحاد نزدیک باهم میتوانند انقلاب
دمکراتیک را علیه سلطنت و مالکان به انجام برسانند. پیروزی این اتحاد، طبق گفته
لنین، باید یک دیکتاتوری دمکراتیک را دایر کند، که نه تنها مشابه با دیکتاتوری
پرولتاریا نیست، بلکه بشدت در تضاد با آن است، برای اینکه مسئله اش نه ایجاد یک
جامعه سوسیالیستی، یا حتی نه ایجاد اشکال انتقال به چنین جامعه ای، بلکه صرفاً یک
پاکسازی بیرحمانه از اصطبل های آجیان قرون وسطایی است (اصطبل های پادشاهان آجیین
ها، اشاره به افسانه یونانی است – پادشاه آجیان برای ۳۰ سال اصطبل ۳۰۰۰ گاو را
تمیز نکرده بود و هرکول با تغییر مسیر رودخانه آنها را تمیز کرد – م).
«ایده
مردمی و حتی برسمیت شناخته شده از هژمونی پرولتاریا در انقلاب دمکراتیک نمیتوانست،
متعاقباً، چیزی بیشتر از معنای حزب کارگران باشد که دهقانان را با یک سلاح سیاسی
از زرادخانه اش کمک میکند، به آنها بهترین ابزار و روشها را جهت انحلال جامعه
فئودالی پیشنهاد میدهد، و به آنها یاد میدهد که چگونه این ابزار و روشها را
اعمال نماید. بهرحال، صحبت از نقش رهبری پرولتاریا در انقلاب بورژوایی به هیچ وجه
به معنای آن نیست که پرولتاریا از قیام دهقانان استفاده میکند تا با حمایتش دستور
روز وظیفه تاریخی خود را بنا کند – که به معنای انتقال مستقیم به یک جامعه
سوسیالیستی است. هژمونی پرولتاریا در انقلاب دمکراتیک بشدت متمایز از دیکتاتوری
پرولتاریا ست، و بطور بحث انگیزی درتضاد با آن است. حزب بلشویک در این ایده ها از
بهار ۱۹۰۵ آموزش دیده است.» [تأکید از ا. جی. اُ] (لئون تروتسکی،
تاریخ انقلاب روسیه، جلد ۱، صص ۳۱۴-۳۱۵).
تروتسکی
میخواهد بما بقبولاند که قبل از ۱۹۱۷، بلشویک
ها هرگز به پرولتاریا نمی آموختند که باید از هژمونی خود در یک انقلاب بورژوا
دمکراتیک استفاده کند تا دستور روز انتقال مستقیم به یک انقلاب سوسیالیستی را
برقرار سازد. مقایسه کنید با آن چیزیکه ما از لنین درباره انتقال بلافاصله از
انقلاب بورژوا دمکراتیک به انقلاب سوسیالیستی ذکر کردیم. بویژه مقایسه کنید با آنچیزیکه
در زیر می آید:
«از
انقلاب دمکراتیک ما بلافاصله شروع میکنیم، درست منطبق بااندازه قدرت خودمان. قدرت
پرولتاریای آگاه و سازمانیافته… ما، با تمام قدرتمان، به کلیه دهقانان کمک میکنیم
تا انقلاب دمکراتیک را به انجام برسانند، تا ما، حزب پرولتاریا، آسانتر بتوانیم،
با سرعت هرچه بیشتر، قادر شویم به یک وظیفه بالاتر جدید- انقلاب سوسیالیستی گذر
کنیم».
لنین در
بیان تمسخر و تحقیر خود برای روشهای تروتسکی خستگی ناپذیر بود. لنین از «سیاست
های ماجراجویانه» جناح تروتسکی صحبت کرد. لنین درباره «خیانت دقیق» تروتسکی صحبت
کرد. لنین گفت که تروتسکی «مرتکب سرقت ادبی» میشود. لنین تروتسکی را شناخته بود.
تروتسکی
تاریخ لنینیسم، تاریخ بزرگترین دستآورد پرولتاریای جهان را تحریف کرد – که به
بورژوازی خدمت کند و تروتسکی را بزرگ جلوه دهد.
***
«این
تروتسکی زذل، همانگونه که مانویلسکی در سیزدهمین پلنوم کمنترن او را خطاب نمود، و
شرکای رنگارنگش، اینرا وظیفه خود کرده اند تا به استالین، بزرگترین رهبر زنده
انقلاب تهمت یا افترا بزنند و وی را بدنام کنند. اما بیهوده است. استالین تجسم
چیزیست که برای بورژوازی نفرت انگیزترین است – انقلاب پرولتری تحت رهبری کمونیست،
اتمام ساختمان سوسیالیسم در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، بلشویزه کردن احزاب
کمونیست در کشورهای سرمایه داری، مبارزه بی امان جهت خط درست لنینیستی، ادامه
تهاجم علیه سرمایه داری توسط نیروهای پرولتری در یک جبهه جهانی گسترده، که خلقهای
ستمدیده کشورهای استعماری و نیمه استعماری در این جبهه گنجانیده شده اند.
اگر چیزی
درباره استالین بطور گسترده ای شناخته شده است، این اراده پولادین اوست، ایستادگی
او در انجام یک برنامه، قدرت محرک عظیم او که مشتعل کننده منابع خلاق و شوروشوق
میلیونها نفر است.
ببینید که
تحریف کنندگان تاریخ چگونه شخصیت استالین را توصیف میکنند:
«استالین
زمانیکه با مسائل روبرو میشود همیشه عقبنشینی میکند – نه از طریق فقدان شخصیت
مانند مورد کامنف، بلکه از طریق محدودیت دید افق و عدم تخیل خلاق. احتیاط مشکوک او
تقریباً بطور ارگانیک وی را در لحظات تصمیمگیری های بزرگ و اختلاف عمیق عقاید، وی
وادار به کناره گیری و پنهان شدن مینماید تا منتظر بماند، ودرصورت امکان خود را
دربرابرهردو نتیجه بیمه کند.» (لئون تروتسکی، تاریخ انقلاب روسیه، جلد ۳، ص. ۱۶۴).
رزمنده ای که، همراه با لنین،
انقلاب اکتبر را هدایت نمود، کسی است که «همیشه عقبنشینی میکند». استراتژیست
بزرگ جنگ داخلی، کسیکه طرح اقدام نظامی او، بسرعت و قاطعانه اجرا میشد، و پیروزیهای
قاطعی در جبهه چندین صد مایلی در جنوب روسیه علیه نیروهای سفید ژنرال دنکین بدست
آورده است، کسی است که «در لحظات تصمیمگیریهای بزرگ»، «پنهان میشود» و کناره
گیری میکند.
بانی طرح
پنج ساله، یک متعهد مهم در مقیاسی بی سابقه، که صد و شست و شش (۱۶۶) میلیون نفر را بکار میگمارد تا جهت بازسازی یک ششم کره
زمین طبق یک طرح اجتماعی مطمئن انجام وظیفه کنند، کسی است که از «عدم تخیل خلاق»
رنج میبرد. یک انقلابی که آخرین جنگ طبقاتی بزرگ در انقلاب – انحلال کولاکها را
به عنوان یک طبقه را بدوش کشید- به عنوان مردی به تصویر کشیده شده است که دوست
دارد «منتظر بماند»، تا خودش را «علیه هر دو نتیجه» بیمه کند. رهبر بی باکی که
همیشه مبارزات ایدئولوژیکی علیه فرصتطلبی/اپورتونیسم کرد، کسیکه اپورتونیسم
نامرئی را علیرغم اینکه هر چقدر هم زیرکانه و در خفاء باشد، کشف کرده و تشخیص میدهد،
کسیکه در همان اوایل مراحل اپوزیسیون تروتسکی با روشنی شگفت انگیزی پیشبینی کرد
که این اپوزیسیون تبدیل به «نقطه صف آرایی عناصر غیرپرولتری میشود که سعی در
انحلال دیکتاتوری پرولتاریا» دارد، به عنوان فردی توصیف میشود که نمیتواند تصمیمگیری
کند. سازنده زندگی ملیتهای اقلیت در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، مردی که روشهای
عملی راه حل لنینیستی مسئله ملی را بکار گرفت و رهبری ساخت سوسیالیسم در سبکی جهت
ایجاد یک زندگی ثروتمند، رنگارنگ، چند فرهنگی در میان صد ملیت مختلف در امور
توسعه اقتصادی، زبان، تاریخ، عادات و رسوم، اما متحد در کار مشترک برای یک آینده
زیبا را داشته است، کسی است که از « محدودیت دید افق» رنج میبرد. رهبر جهانی که
هر توصیه او به هر حزب کمینترن درباره هر مشکلی درست، روشن، و متعادل است، و مسیر
را به مبارزات طبقاتی قاطعتر و جدید نشان میدهد، اعلام میشود که مرد «احتیاط
مشکوک» است.
این
آنگونه ایست که تروتسکی تاریخ مینویسد.
هدف همه این افتراها چیست؟ کیروف را نیکلایف کشت. آیا تروتسکیستها آگاهانه یک فضای روانی ایجاد می