تروتسکیسم ضدانقلاب در خفاء (بخش چهاردهم و پایانی)- خطر تروتسکیسم

تروتسکیسم ضدانقلاب در خفاء

(بخش چهاردهم و پایانی)- خطر تروتسکیسم

https://haftehmagazin.files.wordpress.com/2018/04/moissaye-j-olgin55.png?w=142&h=137

اگر اتحاد جماهیر شوروی از صحنه سیاسی برچیده شود، حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی نابود گردد، و کمونیست بین الملل خُرد شود – بزرگ‌ترین شکست را برای استثمار شوندگان، و بزرگ‌ترین پیروزی را برای استثمارکنندگان به ارمغان می‌آید. بدین‌دلیل است که جهان سرمایه داری از اتحاد جماهیر شوروی متنفرست. بدین‌جهت است که قدرت‌های امپریالیستی همواره علیه اتحاد جماهیر شوروی دسیسه می‌کنند. بدین‌دلیل است که آن‌ها فعالانه برای جنگ علیه اتحاد جماهیر شوروی آماده می‌شوند. آن‌ها دشمن خودشان را می‌شناسند. آن‌ها خطری را می‌شناسند که سُلطه و جود واقعی آن‌ها را تهدید می‌کند. آن‌ها مایلند که دیکتاتوری پرولتاریای منفور را خُرد کرده، تخریب، نابود، و از روی زمین پاک کنند. کسی‌که به آنها کمک کند دشمن طبقه کارگر و تمام ستمدیدگان است.

تروتسکی و تروتسکیست‌ها به این اردوگاه تعلق دارند. روشن‌فکرانی دل‌رحم و «منصف» وجود دارند که فکر می‌کنند با تروتسکی منصفانه برخورد نشده است. این قهرمانان «بازی منصفانه» فراموش می‌کنند که این تروتسکی بود که با اتحاد جماهیر شوروی منصفانه برخورد نکرد. این تروتسکی بود که هرگز نسبت به کارگران روسیه و حزب کمونیست آنها منصفانه برخورد نکرد. این تروتسکی بود که هرگز با رفتار و کردار عادلانه نیامد، اما همواره طرح‌های خود را پنهان می‌کرد. این تروتسکی بود که، در حالی‌که عضو کمیته مرکزی و دفتر سیاسی آن بود، علیه حزب و درنتیجه علیه اتحاد جماهیر شوروی، علیه حکومت پرولتاریا توطئه می‌کرد. وقتی‌که حزب کمونیست بالاخره مجبور به اخراج او شد، بدین‌دلیل بود که او تبدیل به یک خائن شده و به انقلاب خیانت کرده بود. مُهر خیانت بر پیشانی تروتسکی حک شده بود….

 تروتسکیسم ریشه در توده های پرولتری ندارد، اما خطرش برای حزب کمونیست، و بویژه برای آن روشن‌فکران خرده بورژوایی که بسوی حزب کمونیست در کشورهای سرمایه داری می‌روند، را نباید ناچیر شمرد. این خرده بورژوازی است که از طریق تروتسکیسم، تلاش می‌کند نیروهای انقلابی را که علیه سرمایه داری بسیج می‌شوند، مختل کند و از روحیه بیاندازد. لنین می‌گوید که عناصر خرده بورژوایی «پرولتاریا را از همه طرف احاطه می‌کند… آنها را آلوده می‌سازد… آن‌ها را تضعیف می‌کند، آن‌ها پیوسته پرولتاریا را به بُزدلی، اختلال، فردگرایی خرده بورژوازی عُود می‌دهد، از اشتیاق به بی‌میلی سوق می‌دهد». درستی این درباره کشورهای سرمایه داری کم‌تر از مورد جمهوری شوروی در سال ۱۹۲۰ نیست. خرده بورژوازی پرولتاریا را از همه طرف احاطه نموده و تروتسکیسم بطور مدام به عنوان بیان این نوع خاص از ضدانقلاب احیاء می‌شود. این طبیعی ست که روشن‌فکرانی که از پایگاه خرده بورژوازی می آید، بویژه در معرض خطر تروتسکیسم قرار بگیرند‌.

 بسیاری از روشن‌فکران در بحران کنونی در امان نیستند. صدها هزار بی‌کار شده اند. فعالیت‌های علمی، فرهنگی، و آموزشی فلج شده اند. جوانان روشن‌فکر تقریباً هیچ امیدی به گرفتن شغلی ندارند که قابل توسعه استعداد آن‌ها باشد و منجر به یک زندگی راحت گردد، درنتیجه روشن‌فکران رادیکالیزه می‌شوند. اما، با توجه به این‌که خرده بورژوازی هستند، اغلب آن‌ها از حزب کمونیست، از تئوری و عملش فرار می‌کنند. این‌جاست که تروتسکیسم آماده است، و به روشن‌فکرانی از این نوع «راه خروجی» را نشان می‌دهد. برای آن‌ها ممکن می‌سازد که ژست کمونیستی بگیرند بدون آن‌که در مبارزه طبقاتی شرکت کرده باشند. به آن‌ها فرصت می‌دهد که بعنوان «منتقد» حزب کمونیست «از چپ» ژست بگیرند و درنتیجه تمایل آن‌ها را جهت تظاهر به «رادیکال» بودن ارضاء نماید. به آن‌ها پلاتفرمی می‌دهد که از طریق آن با حزب کمونیست مبارزه کنند و درنتیجه تمایلات خرده بورژوازی خودشان‌را ارضاء نمایند- بدون این‌که در همان زمان ضدانقلابی بنظر بیایند. به آن‌ها عباراتی دهن پُرکن درباره لنین و استالین، کمونیسم بین الملل و انقلاب جهانی ارائه می‌دهد، در حالی‌که عمیقاً در لجن‌زار خرده بورژوازی فرو رفته اند. و این باعث می‌شود که آن‌ها باور کنند که «کمونیست» هستند، در حالی‌که آذوقه رسان تمام نفرت خرده بورژوازی برای انضباط پرولتری و عمل انقلابی درست پرولتاریایی هستند.

تفاوت بین فاشیست‌ها و تروتسکیست‌ها این‌ست، که فریب‌کاری فاشیستی به آسانی توسط هر شخص متفکری شناسایی می‌شود، درحالی‌که فریب‌کاری تروتسکیستی به آسانی قابل تشخیص نیست، زیرا که با عبارات «انقلابی»، «مارکسیستی»، و حتی لنینیستی مستور شده اند. خطر تروتسکیسم بدین‌صورت است… تروتسکیسم همان‌کاری را می‌کند که ضدانقلابیون علنی انجام میدهند. اما تروتسکیسم نشان‌دهنده آن خطر خاصی است که در لفافه به عنوان کمونیسم «چپ» پنهان شده است و درباره «انقلاب جهانی» عبارت پردازی تولید می‌کند… و این دقیقاً دلیلی‌ست که چرا تروتسکیسم باید به عنوان دشمن طبقه کارگر شناخته شود، و چرا هرکسی که هم‌درد جنبش انقلابی استثمارشدن و ستمدیگان سراسر جهان است، باید با تروتسکیسم مبارزه کند و از هم‌کاری با آن اجتناب ورزد.

تروتسکیسم ضدانقلاب در خفاء (بخش چهاردهم و پایانی)- خطر تروتسکیسم

نوشته: موئیسای جی. اُلجین

برگردان: آمادور نویدی

خطر تروتسکیسم

«در روسیه هیچ‌کس جرأت نمی‌کند بلند صحبت کند».

«کارگران روسیه دارای خانه های بد، لباس‌های بد، و موادغذایی بد هستند. و بر اثر سوء تغذیه و شرایط بد بهداشتی، بیماری‌های مُسری در میان آن‌ها افزایش می یابد».

«کارگران صنایع سنگین، بجای داشتن چشم اندازهای زیبا و بویژه امتیازات سودمند، یک کار رسمی ۸ ساعته روزانه، باضافه ۲ ساعت اضافه کار انجام می‌دهند– کارهای شاق و فوق العاده هولناک، تخت شرایطی که بطور دائم فاقد مواد و ابزار ضروری‌ست، جایی‌که ماشین‌ها و دستگاه‌ها همیشه کارآیی ندارند، مکان‌های کار فاقد گرما و تهویه هستند».

« ًسیستم کولاک زداییً و اشتراکی کردن در مقیاس بزرگ، روسیه را از کشوری‌که دارای کشاورزی توسعه یافته بود به کشوری تبدیل کرده است که بشدت ویران گشته است. بجای محسنات و مزایای وعده داده شده متعاقب خلاقیت اشتراکی و کاربرد وسیع از ماشین آلات کشاورزی، دهقانان خسته شده و از نفس افتاده اند. کار شاق اجباری در مزارع اشتراکی منجر به وضعیتی شده است که دهقانان نمی‌توانند ضروری ترین محصولات را تولید نمایند».

چه کسانی این بیانیه‌ها را می نویسند؟ آیا سرچشمه این اتهامات فرقه‌های تروتسکیستی است؟ این افتراها خیلی شبیه به اظهارات تروتسکی اند. بخاطر بیاورید که تروتسکی درباره «بوروکراسی »، درباره این‌که دمکراسی سرکوب شده است، و درباره عدم وجود ابتدایی ترین حقوق تحت رژیم «استالینیست» در روسیه نوشته است. آیا این یادآور آن بیانیه ای نیست که «در روسیه هیچ‌کس جرأت نمی‌کند بلند صحبت کند»؟

و حال درباره وضعیت اقتصادی. بخاطر بیاورید آن‌چه را که تروتسکی درباره شرایط کارگران نوشت.

«وظایف اقتصادی بدون درنظر گرفتن هر حساب و کتابی و معیارهای واقعی تنظیم شده اند. یک بار سنگین غیرانسانی بر روی شانه های کارگران گذاشته اند… سوء تغذیه باضافه کارهای شاق اجباری. ترکیبی از این دو شرایط کافی‌ست که خود تولیدکنندگان را خسته و از دستگاه ها دور نگه دارد… شخص نمی‌تواند به چشمان خود اعتماد کند… تغذیه بد و خستگی عصبی، موجد عدم علاقه نسبت به محیط کار می‌شود. درنتیجه، نه تنها کارخانه های قدیمی، بلکه هم‌چنین کارخانه های جدید هم که طبق آخرین مدل در فن آوری ساخته شده اند، بسرعت در کشور روبه مرگ اند» (لئون تروتسکی، اقتصاد شوروی در خطر، ص. ۲۱)

و این آن‌چیزی‌ست که تروتسکی درباره وضعیت دهقانان نوشت:

«تعقیب طولانی مدت پس از شکست پیشه اشتراکی کردن، بدون درنظرگرفتن پتانسیل اقتصادی و فرهنگی ناشی از اقتصاد روستایی در واقع منجر به عواقب مخرب گشته است. و این انگیزه تولیدکنندگان کالایی کوچک را بسیار قبل از این‌که قادر به تعویض آن‌ها با دیگر محرک‌ها و محرک های اقتصادی باشند، نابود کرده است. این فشار اداری، که خودش را به سرعت در صنعت خسته می‌کند، بنظر می‌رسد که کاملاً در حوزه اقتصاد روستایی فاقد قدرت باشد… اشتراکی کردن صد در صد منجر به صد در صد رشد علف‌های هرز مزارع شده است». (همانجا، ص. ۲۳)

آیا هیچ فرق اساسی بین این دو نقل قول و نقل قول ابتدای این بخش وجود دارد؟ مشکل است که هیچ فرقی را تشخیص داد. معنایش یک‌سان‌ست. خلاصه اش همان‌ست. اما با این‌حال، چهار نقل قول اول از یک نگارش بنام فاشیست روسی در آمریکا و بزبان روسی گرفته شده (مجله فوق در پاتنم، کونیکتیکات، توسط فردی بنام ای. ونسیاتسکی منتشر شده است).

فاشیست‌های روسیه و «رهبر خودخوانده انقلاب روسیه»، لئون تروتسکی، یک‌سان و با یک زبان صحبت می کنند.

تفاوت آن‌ها در چیست؟ یکی مایل‌ست فکر کند که فاشیست‌ها بنام دیکتاتوری سرمایه داری صحبت می‌کنند، درحالی‌که تروتسکی بنام کارگران و دهقانان روسیه صحبت می‌کند. اما فاشیست‌ها، نیز، ادعا می‌کنند که بنام توده ها صحبت می‌کنند. آن‌ها در انتشارات خود به عنوان قهرمانان بزرگ مستضعفان و استثمارشدگان – ظاهر می‌شوند – اما از نظر آن‌ها، بلشویک‌ها با استالین در رهبری آنان – سرکوب‌گر و استثمارکننده اند. فاشیست‌ها نیز، از دمکراسی نام می‌برند. آن‌ها حتی می‌گویند که علیه شوراها نیستند. آن‌ها فقط «آزادی نامحدود رأی دادن و حق انتخاب غیرحزبی ها را در شوراها» – یک مطالبه تروتسکیستی می‌خوانند.

آیا فاشیست‌ها دوستان توده های روسیه هستند؟ ما فکر نمی‌کنیم هیچ شخص روشن‌فکری این را باور کند. آیا تروتسکی دوست توده های روسیه است؟ برخی ها چنین فکر می‌کنند، اما این واقعیت را نباید فراموش کرد که اظهارات تروتسکی بسیار نزدیک به اظهارات فاشیست‌هاست  و باید به آن‌ها به عنوان هدف واقعی تروتسکی تردید نمود.

تفاوت بین فاشیست‌ها و تروتسکیست‌ها این‌ست – که فریب‌کاری فاشیستی به آسانی توسط هر شخص متفکری شناسایی می‌شود، درحالی‌که فریب‌کاری تروتسکیستی به آسانی قابل تشخیص نیست، زیرا که با عبارات «انقلابی»، «مارکسیستی»، و حتی لنینیستی مستور شده اند.

خطر تروتسکیسم بدین‌صورت است:

دست‌آورد پرولتاریای جهان در اکتبر ۱۹۱۷یک پیروزی بزرگ جهانی بود: انقلاب بلشویکی که دیکتاتوری پرولتاریا را تأسیس نمود. برای بیش از ۱۷ سال دیکتاتوری پرولتاریا در یک کشور بزرگ حکومت کرده است. موفقیت‌هایی که نمی‌توان خواب آن را تحت رژیم سابق دید، در دوره نسبتاً کوتاه پس از پایان جنگ داخلی میسر گشت. پیش‌رفت صنعتی که اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی را تا آن‌جایی که متالوژی (فن استخراج و ذوب فلزات) سنگین درنظر دارد، به اولین کشور در اروپا و دومین کشور در جهان تبدیل ساخته است، در واقع سرزمین وسیعی را بازسازی کرده است، قبل از این‌که هنوز فرصت‌های بزرگ‌تر و شگفت انگیزتری باز شود. پیش‌رفت کشاورزی، که کشور بیست میلیون دهقان مالکان کوچک عقب مانده منحصربفرد را به مدرن ترین کشاورزی اشتراکی در مقیاس بزرگ تبدیل نموده، اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی را بر بنیانی استوار باتوجه به مواد غذایی و مواد اولیه ثبت در جهان کرده، و آن را تا حد زیادی، مستقل از شرایط آب و هوایی ساخته است. فرهنگ به بالاترین سطح ارتقاء یافته است، که در بسیاری جهات کشور را فراتر از هر جهان سرمایه داری شناخته شده قرار داده است.

همه این‌ها بدون مبارزه بدست نمی آمد. مبارزه علیه صاحبان سابق ثروت، مبارزه علیه ارتش سفید مالکان و سرمایه داران. مبارزه علیه ارتش‌های امپریالیستی متجاوز. مبارزه علیه دشمنانی که در هر شکافی از زندگی شوروی نفوذ کرده بودند تا آسیب برسانند و نابود کنند و ویرانی ببار بیاورند. مبارزه علیه استثمارگران روستا، کولاک‌ها. مبارزه علیه خراب‌کاران روشن‌فکری که نسبت به حکومت کارگران، هر گونه ایستادگی احتمالی را ارائه می‌دادند. مبارزه علیه بی کفایتی، کمبود آموزش، کمبود آموزش برای کارگران. مبارزه علیه عقب‌ماندگی دهقانان. مبارزه علیه عادات قدیمی، آداب و رسوم قدیمی صدساله، تبعیضات، خرافات. مبارزه علیه عناصر بیگانه در درون حزب کمونیست که وحدت حزب را تهدید می‌کرد و بنابراین، مانع پیشرفت انقلاب می‌گشت.

تحت رهبری حزب بلشویک، با لنین و استالین و سپس با استالین در رهبری آن، بر همه این مشکلات غلبه یافتند. برنده اغلب جنگ‌ها شدند، پایه های سوسیالیسم گذاشته شد، ساختمان سوسیالیسم تقریباً تکمیل یافت. زحمت‌کشان اتحاد جماهیر شوروی به عصری جدیدی از فراوانی، از فرهنگ بالاتر، از یک زندگی زیبا تر و رنگارنگ وارد شدند.

اگر پایه و اساس جهت کالاهای بیش‌تر و بهتر برای خشنود کردن توده نباشد، پس این پیش‌رفت اقتصادی برای چیست؟ این پیش‌رفت فرهنگی برای چیست، اگر وسیله ای جهت ارتقاء بشریت شوروی به سطحی بالاتر و انسانی تر نباشد؟ این سیستم برای چیست، اگر بازهم جاده بازی جهت پیش‌رفت های بزرگ‌تر، و هنوز هم حیرت آورتر نباشد؟

این دست‌آوردها ‌را با سقوط صنعت و کشاورزی جهان سرمایه داری مقایسه کنید، با کارخانه هایی که بسته می‌شوند، مزارع پنبه و مزارع گندم زیر شخم، گندم ها سوخته می‌شود، شیرها به رودخانه ریخته می‌شوند، ده ها میلیون کارگر به گرسنگی و بدبختی پرتاب می‌شوند، هزاران هزار می‌میرند، کودکان بی‌چاره اند، پسران و دختران جوان در خیابان‌ها پرسه می‌زنند، مدارس و دانش‌کده ها کاهش می یابند، معلم ها و تکنیسین ها، متخصصان بالا و هنرمندان، صفوف بی‌کاران را عریض تر می‌کنند و قادر به تولید فرهنگ نیستند. دست‌آوردهای شوروی را مقایسه کنید با این اتلاف عظیم انرژی انسانی، هوش انسانی، امکانات انسانی– و اهمیت اتحاد جماهیر شوروی را که هم‌چون آسمان روز روشن و شفاف ایستاده است.

اتحاد جماهیر شوروی مشعلی تابناک برای همه ستم‌دیدگان و استثمار شوندگان جهان است. اتحاد جماهیر شوروی به استثمار انسان توسط انسان پایان داده است. سرکوب اقلیت‌های ملی، مستعمرات و نیمه مستعمرات خاتمه یافته است. بخش‌های سابقاً تحت ستم روسیه توسط غیرروس ها در باغ های واقعی از رهایی ملی سکنی گرفته اند، جایی‌که فرهنگ ملی شکوفا می‌شود – فرهنگی که در شکل ملی و در محتوا پرولتری است. مناطق سابقاً عقب‌مانده را توسعه داده که به سطح مناطق بسیار ت