سروده اي از استاد امیر عاملی درباره دكتر فرشيدهكي
سروده اي از استاد امیر عاملی درباره
دكتر فرشيدهكي
بداهه ای از شدت درد برای "فرشید هکی"
که به جرم دیدن تاریکخانه ها، تکه تکه شد و سوخت؛ ما نیز ناظران چنین بی عدالتی هاییم
.خوب شد فردا چند روزی نامه بی تیتر نمی ماند| اميرعاملي
ای مردم ای شنیده و
نشنیده ماجرا
آتش زدند سینه ی آتش گرفته را
"فرشید "
دیده بود ولی ما شنیده ایم
بیچاره آنکه بسته دل خسته بر دعا
میخواست تا که برده
نباشیم کشته شد
اینست مزد عاشق دروازه غار ها
از درد اجتماع خودش
داشت میگُداخت
آتش گرفته را ، زدی آتش دگر چرا؟
میگفت از "جنین
فروشی "و رنج خلق
تحصیل کرده ای که شد از درد ها ، رَها
کار از دعا گذشته
طبیب و دَوا کجاست ؟
سرگرم های قصه ی این قتل و ماجرا