در رزمگاه با دروغگو ها

غفار عریف 

در رزمگاه با دروغگو ها

فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر

سخن نو آر که نو را حلاوتی ست دگر

فسانهٔ کهن و کارنامهٔ به دروغ

به کار ناید، رو در دروغ رنج مبر!

( فرخی)

       در پهنای هستی ساز و دشمن سوز تاریخ، در جنگ اهورامزدا با اهریمن (نبرد روشنایی با تاریکی، پیکار حق با باطل) برگ های زندگی آدمیزاد با فراز و فرود ها و کامرانی ها و ناکامی ها رقم زده شده و گاهه های تلخ و شیرین در ورقه های روزگار نقش بسته است. در این گستره،کران تا کران این تنها شماری از آدم ها بودند که شالوده ی کاخ بلند خوبی های زندگی انسانی را به زیان بردند و خود بر برج عاج نشستند و در اندوه و رنج انسان های دیگر کام دل جستند؛ بنابران چرخش چرخه ی زمان:

       - در گذر خونین روزگار از کوره راه ها،از فراز و فرود ها،از شکست ها و پیروزی های زندگی سخن می گوید؛

       - در فراخنای زمانه ها از گرد آورده های پیچیده ی رویداد ها گپ می زند؛

       - در کشمکش رهروان راه آدمیت با رونده های راه وحشت،از سختی های زندگی حکایت دارد....

       و در این گذر زمان، انسان ها  تنها با فهم درست، با برداشت خردمندانه، با ژرف اندیشی و باریک بینی به شاخص های زندگی انسانی،توانستند که به حقیقت برسند و در امتداد خط شریف و عاشقانه ی زندگی، به کار ها و کارستان های برج عاج نشینان در ویران سازی پایه های زندگی

پی ببرند.

گر کار فلک بعدل سنجیده بُدی

احوال فلک جمله پسندیده بُدی

ور عدل بدی بکار ها در گردون

کی خاطر اهل فضل رنجیده بُدی

( خیام)

 

         Mary MaCarthy نویسنده و روزنامه نگار فرزانه ی آمریکایی گفته است:

       " ما قهرمان تاریخ وابسته به خود هستیم"

       با همین پیش درآمد کردن و با تکیه بر گفته ی بانو ماری مکارتی،برگ های کتاب زندگی سیاسی وابسته به خود را صادقانه گذر می کنیم و چند و چون رخداد ها را بر می شماریم تا مشت دروغگویانی که واقعیت ها را کتمان و یا وارونه جلوه داده اند، باز گردد.

                                   * * *

       کتاب " مداخلات فرامرزی و فاجعه سقوط جمهوری افغانستان  ۱۳۷۱" تألیف محمد اسحاق توخی را مطالعه کردم.

       در کتاب،از بخش نخست تا پایان بخش هفتم (صص۱۵-۱۳۲) با پشت سر هم قرار دادن تیتر ها:

       - مفکوره طرح قانون اساسی ۱۳۴۳ش. (۱۹۶۴م)

       - دهه ی قانون اساسی (۱۳۴۲تا۱۳۵۲ش.)

       - کودتای سرطان ۱۳۵۲ش. و سقوط سلطنت در افغانستان 

       - محمد داوود و حزب دموکراتیک خلق افغانستان 

       - اعلان نظام جمهوری و جو سیاسی در خارج از افغانستان و تأثیرات آن بالای سیاست های محمد داوود در کشور 

       - محمد داوود و مناسبات با شوروی 

       - آخرین روز های محمد داوود 

به جز از آوردن  نقل قول ها از کتاب ها و رساله ها، همچنان از برخی نوشته هایی که در شبکه ی جهانی انترنت به نشر رسیده است؛ کدام سخن تازه وجود ندارد که " مردم جنگ زده، و جوانان بیدار افغانستان " از آن آگاه شوند و سود مسرت انگیز ببرند؛ زیرا گفتنی ها  پیشتر گفته شده است. پیرامون رویداد هایی که در این هفت بخش در باره ی آنها از کتاب ها و نوشته ها نقل قول آورده شده، در کنار آن کتاب ها و نوشته های دیگری نیز وجود دارد که مولفان و نویسندگان، مسایل را در آن گاهه ها سبک و سنگین کرده اند. هر گاه همه ی آنها نام نویسی گردد، فهرست درازی ترتیب داده می شود و سخن به درازا می کشد که نیازی به آن نیست.

       ولی آنچه به رویداد بنیاد گذاری حزب دموکراتیک خلق افغانستان، فراز و فرود ها و فعالیت های سیاسی حزب، همین گونه سیاست های حزب در برابر دولت و دیدگاه دولت در باره ی حزب، پیوند

می یابد در نوشته ها و کتاب هایی که از سوی شماری از پیشکسوتان و پیشگامان راستین جنبش انقلابی مردم افغانستان و کارمندان بلند پایه حزبی - دولتی تألیف یافته است، شفاف تر بازتاب داده شده و بیشتر پذیرفتنی ست.

       بایسته است تا در اینجا در باره ی یکی دو سیاه بندی سخن داشته باشیم: 

     ۱- در برگ (۳۵) کتاب " مداخلات فرامرزی..."، نقل قولی از کتاب " حقایق و تحلیل وقایع سیاسی از سقوط سلطنت تا ظهور طالبان " تألیف عبدالحمید مبارز،آمده است. در برگ (۱۲۲) این کتاب در بحث پیرامون " مداخلات خارجی..." یک دروغ شاخدار به خورد خواننده داده شده است:

     " کیوبایی ها و ویتنامی ها عملا" در جنگ علیه مجاهدین قرار گرفتند." 

      جناب مؤلف کتاب " مداخلات فرامرزی..." که در آن زمان رییس دفتر رییس خدمات اطلاعات دولتی ( خاد) بود، کنون باید بنابر پیوند داشتن این تهمت نهادن به شاخص های کاری دستگاه "خاد" در رد این دروغ شاخدار، چیزی می نوشت و به " جوانان بیدار افغانستان " آگاهی می داد و رفع مسؤولیت تاریخی می کرد؛ ولی چنین نشده و وام داری وجدانی پا برجاست!

      (یادداشت: نگارنده در یک نوشته زیر تیتر " نگاه ژرفی بر مضمون و محتوای یک کتاب "، کتاب نمدی " حقایق و تحلیل وقایع سیاسی از سقوط سلطنت تا ظهور طالبان " را از پرویزن نقد گذرانید، که در ماهنامه " آزادی " ( شماره ۳۷-میزان ۱۳۷۹ خ، چاپ دنمارک) به نشر رسیده است. همچنان گزارشگر فرهنگی رادیو بی بی سی در شهر پشاور پاکستان، فشرده ی آن را در برنامه ی رویداد های هفته بازتاب داده بود.)

     ۲- در برگ (۱۰۲) کتاب " مداخلات فرامرزی..."، مؤلف کتاب " افغانستان پس از بازگشت سپاهیان شوروی " تنها مشاور نظامی در سال های ۱۹۸۹-۱۹۹۰خوانده شده است،نه چیز دیگر. لیکن محمود گارییف، در گروه مشاوران شوروی در افغانستان یک مشاور نظامی ساده نبود؛ بلکه مشاور ارشد نظامی نجیب الله رییس جمهوری و فرمانده اعلی نیرو های مسلح جمهوری افغانستان، رییس گروه عملیات وزارت دفاع اتحاد شوروی در کابل، بود. 

       در کتاب " افغانستان پس از بازگشت..." از خیلی چیز های دیگر نیز ( از زمره در برگ ۸۲ از فساد و بزهکاری رییس دفتر رییس جمهوری ) سخن گفته شده،که به نادرستی بسیاری مسایل کتاب " مداخلات فرامرزی..." گواهی می دهد.

 

                                         * * * 

        مؤلف کتاب " مداخلات فرامرزی..." از آغاز بخش هشتم، بدون در نظر داشتن به هم پیوستگی رویدادها، به یکبارگی از سال ۱۳۵۷خ به جلو جهیده و با تیتر " نجیب الله و مساله ی خروج نیرو های اتحاد شوروی " به میدان آمده؛ ولی نه با راست گویی و حقیقت نویسی؛ بلکه با نغز نمایی های میان تهی، عوام فریبی، یاوه سرایی و هرزه لایی، ذهنی گرایی و حقیقت گریزی و رؤیا های سرگردان، خود نمایی کرده است.

ای فکرت پوچ و، اعتقادت همه سست

پیش حرصت، شکست دین جمله درست

آن را که تو قبله ی دو عالم خواندی

یاران دیدند، ریده بود و می شست

(بیدل)

       از بخش هشتم تا پایان بخش یازدهم، همان سخن پراگنی های بی مایه گذشته است (سوای برخی نقل قول ها) که پیشتر از این نیز در رسانه ها به نشر رسیده بود.

       جناب رییس دفتر رییس "خاد" و پس از آن رییس دفتر( دستیار) رییس جمهوری، یک مقاله را با تیتر " چرا دوکتور نجیب الله رییس جمهور پیشین افغانستان به دفتر ملل متحد در کابل پناهنده شد " در ماهنامه ی (" د حق لاره" شماره ۱۳، میزان ۱۳۸۰-اکتوبر ۲۰۰۱) به خورد خوانندگان داده بود. 

       نگارنده با یک نوشته با تیتر " باز هم دروغ، باز هم عوام فریبی! " با نوشته ی نشر شده در ماهنامه ی " د حق لاره" مصاف کرد که در ماهنامه ی( "آزادی" شماره ۴۴-آذر/ قوس۱۳۸۰-دسامبر۲۰۰۱،چاپ دنمارک) به نشر رسید.

     زنده نام سپهسالار محمد نبی عظیمی، نوشته ی نشر شده در ماهنامه ی " د حق لاره" را که بیشترین زشت گویی و پلید نویسی در آن، نثار ایشان شده بود، در یک نوشته زیر تیتر " روزگار غریبی است، نازنین! " بسیار جانانه سبک و سنگین کرد و پاسخ یاوه گویی های توخی را در ماهنامه ی ( "آزادی"،شماره های ۴۴-۴۵-۴۶،چاپ دنمارک) کف دستش گذاشت (شماره های " آزادی" و ماهنامه ی " دحق لاره" در نزد نگارنده است). 

     افزون بر این، یک نوشته دیگر جناب رییس دفتر با تیتر " نجیب الله و خروج نیروهای شوروی از افغانستان " به تاریخ ۱۶ / ۲ / ۲۰۰۹ در تار نگاشت " آریایی" به نشر رسید، که نگارنده آن را در نوشته ی " باز هم دروغ، باز هم عوام فریبی! " از پرویزن نقد گذرانید و در مارچ ۲۰۰۹ در تار نگاشت " سپیده دم" به نشر سپرده شد و در شبکه ی اجتماعی (ف ب ) نیز گذاشته شده بود. 

     پس از سپری شدن بیش از یک دهه، کنون جناب دستیار از آن دو نوشته ی پیشین خود یک مضمون ساخته و در کتاب " مداخلات فرامرزی..." از بخش هشتم تا پایان بخش یازدهم، جا داده است. آنهم با چه ژاژخایی، دروغگویی، ترفند تراشی و بهتان گفتن!

                              بهتان مگوی

که آفتاب را با ظلمت نبردی در میان است

آفتاب از حضور ظلمت دل تنگ نیست

با ظلمت در جنگ نیست.

ظلمت را با نبرد آهنگ نیست،

چنان که آفتاب تیغ بر کشد

او را مجال درنگ نیست

همین بس که یاری اش مدهی

سواری اش مدهی.

( احمد شاملو)

       خوبی کار در اینجا ست ،که در این سه دهه ی پسین در باره ی رویداد ها در افغانستان، پیش از اردیبهشت /ثور۱۳۷۱خ و پس از آن، همه گپ ها با دیدگاه ها، ارزیابی ها و داوری های گوناگون در گفتمان ها و نشست ها در میز گرد ها، در تک تک مصاحبه کردن ها و در برگ های کتاب ها گفته شده، در رسانه های همگانی (چاپی،دیدنی،شنیدنی) و در شبکه های اجتماعی، بازتاب یافته وهیچ چیزی از به قلم دادن ها و از چشم دوربین ها پنهان نمانده است.

از آن زمره می توان از نامه ی (۹) صفحه ای تاریخ ۱۳عقرب-۴نوامبر ۱۹۹۲ نجیب الله یاد آور شد که از دفتر اسکاب در کابل، برای بتروس بتروس غالی دبیر کل سازمان ملل متحد (۱۹۹۲-۱۹۹۷) نگاشته شده بود و آن نامه در ماهنامه ی (" آزادی"، شماره ۴۱- خرداد/ جوزا۱۳۸۰خ - می۲۰۰۱) نیز اقبال چاپ یافت. 

       از بازگویی و یادآوری تلخی های دردناک روزگار نباید هراسید و از تبهکاری های استخوان سوز نباید چشم پوشی کرد:

      این دیگر در برگ های تاریخ جنبش انقلابی مردم افغانستان بایگانی شده است که کارنامه های خفت و شرم آور پس از کودتای تبهکارانه ی ۱۴ اردیبهشت /ثور ۱۳۶۵خ،با بسیاری عملکرد های خانمان سوز حاکمان حاکمیت سیاسی پیش از ششم دی/جدی ۱۳۵۸خ، یکسان بودند: خودخواهی، زورگویی،کینه توزی و سرکوب گری با روکش لفاظی های فریبنده و لاف زنی های کشنده!

     زورگویان کار کشته و کار آزموده ی استخباراتی در پی آن برآمدند تا مهترها و کهترها وهر آنکه در رده های پایینی بودند، دست بسته و چشم بسته به دنبال به دوران رسیده های رویداد تبهکارانه ی ۱۴ اردیبهشت /ثور۱۳۶۵خ روان شوند و اقتدای سیاسی کنند و  با کور مغزی هر آنچه ناروا و نامیمون بود، بپذیرند؛ ولی چنان نشد که نشد. ازاین رو آن شمار کارمندان دولتی (لشکری وکشوری) ، کارمندان سازمان های حزبی و نهاد های اجتماعی که به پیروی از شگرد های پذیرفته شده با رهبر واره های حزبی- دولتی و حواری های آنان سر سازش را نگرفتند؛ با سیاست های خانمان سوز همدست،هم رأی و همزبان نشدند؛ در برابر آنان از خشونت - زورگویی - تهدید - پیگرد- بازداشت - زندان... کار گرفته شد. بسیاری ها را از کار رسمی سبک دوش کردند و رده ی بیکاران را افزایش دادند، برخی را منتظر بدون تنخواه ساختند و شماری را جبری به جبهه های جنگ بی برگشت فرستادند و یک بخش دیگر را در روغن داغ تنگدستی و فقر و بی روزگاری بریان نمودند... و خود در مهمانخانه های امنیت دولتی در کارته وزیر اکبر خان، گل های رنگارنگ را به آب دادند.

خدا می داند که سرای شهزاده عبدالعزیز از دست این ها چه حال و روز داشت؟

     در یادداشت های کریچکوف، کلیاگین سرمشاور " خاد" و وکتور پتروویچ پولینچکه چه چیز هایی آمده باشد؟

     خوب، آنانی که بازگشت تلخ کامی های زمان نابغه شرق و شاگرد وفادار را به تماشا نشسته بودند و آگوشیدن شگنجه گران " اگسا" و" کام" را می دیدند، چه چشم داشتی را باید از ارباب قدرت

می داشتند؟

      هیچ، همه چیز پیش از پیش آشکار شده بود! 

       میدان های جنگ داغ بود و نیرو های ارتش و قوای امنیتی با دلیری از مردم و میهن دفاع

می کردند؛ ولی رهبری دولت در جنوب افغانستان، برخی شهر ها و شهرستان ها را مناطق صلح نام گذاشت و قرارگاه های نظامی و امنیتی را از وجود نیرو های دفاعی تهی ساخت که پس از آن گروه های جنگی ضد دولت در آن جا ها حاکم شدند و به راحتی بر طبل پیروزی کوبیدند. 

       در شمال افغانستان، دولت آهنگ دیگری نواخت و شهروندان بومی را خوار شمرد و می خواست دست و پای مردم را به زنجیر برده شدن به تمامیت خواهی ببندد، که  پذیرفته نشد. 

       درست آنچه امروز و همین اکنون در نظام سیاسی پوشالی افغانستان، در جمهوری سه نفره، حاکمان سوار بر گرده های مردم در پیش گرفته اند و با سازشکاری، شهر ها و شهرستان ها را با ساز و برگ نظامی و اداری به خونخوار ترین دشمن زندگی انسانی به بهانه ی " عقب نشینی تاکتیکی " واگذاری کردند و به  بهای ریختن خون فرزندان میهن و بر بادی سرزمین خورشید، از جمهوریت و قانون اساسی سخن می گویند. 

         مردم از این مکارگی ها و ترفند ها خوب آگاه اند. 

 

گر تو به صلاح خویش کم نازی به

با حالت نقد وقت در سازی به

در صومعه سر ز زهد نفرازی به

بتخانه اگر ز بت بپردازی به

( سنایی غزنوی)

 

( پایان )

۲۳ / ۷ / ۲۰۲۱

مقالات مرتبط

...

در قسمت دوم و پايان نتيجه گيری درمورد سقوط دولت نجيب الله و برنامه ی بينان سيوان نماينده ی سازمان مل... ادامه

...

نتيجه گيری ازهفت بخش گذشته وعوامل عمده ی سقوط دولت جمهوری افغانستان! ادامه

...

اين خوش خدمتان داخلی و خارجی برای تطبيق اين برنامه، درگام نخست پروگرام تبليغاتی ای را که بصورت مشخص... ادامه

...

کودتای 14 ثور 1365 که نام آن را " پلنوم 18 " گذاشتند، چرا و چگونه اتفاق افتاد؟ علل وعوامل داخلی و خا... ادامه

...

حفيظ الله امين پس از دو کوتا در درون حزب و حاکميت، عليه رهبران جناح پرچم و فرماندهان قيام مسلحانه هف... ادامه

...

تشکيل دولت جمهوری دموکراتيک افغانستان؛ بروزاختلافات ميان هردو جناح حزب برسر شکل و مضمون اين رويداد ک... ادامه

...

جناب فقيرمحمد ودان درآغاز سخنرانی شان دربرابر پرسش گرداننده ی تلويزيون افغانستان انترنشنل و شوندگان... ادامه

...

شما در بخش اول اين نبشته حقايق را از قلم و زبان بزرگترين تاريخ نگاران نامدار اين سرزمين دريافتيد، که... ادامه

...

(پيرامون تأسيس حزب دموکراتيک خلق افغانستان وسقوط حکومت جمهوری افغانستان در آغازسال دوم دهه نود ترساي... ادامه

...

وقتی در بساطِ خِرَد متاعی برای عرضه نه‌داشتی سعی می‌کنی رنگ‌ِ تجاهل را با سنگِ تفاضل صیقل دهی. چون ن... ادامه

...

کتاب " مداخلات فرامرزی..." تألیف محمد اسحاق توخی را مطالعه کردم. بایسته است تا در باره ی یکی دو سیاه... ادامه

...

مسرتی بیش از این نیست که پسا سال های دشوارگذر نزدیکی ها و دوری ها در رکاب شما صاحبان صلابت و استواری... ادامه