نقش متناقض اصول رفتاری ملل متحد درتراژیدی افغانستان

 

عبدالاحمد فیض

نقش متناقض اصول رفتاری ملل متحد درتراژیدی افغانستان!

با توجه به اصول ومفاد منشور، حفاظت ازصلح وامنیت جمعی ازوظایف تأخیزنا پذیری سازمان ملل متحد پنداشته میشود، مسؤولیت که این نهاد بدلایل چون نقایص ساختاری واعمال نفوذ قدرتهای معین درراستای تحقق آن ازبدوی ایجاد تا کنون با مشکلات عدیده مواجه بوده است.

اینک که درآستانه هفتاد وچهارمین سالروزایجاد این نهاد جهانی قرارداریم،اعتبارسازمان بعلت عدم توجه لازم به آلام بشریت که درنتیجه اشغال وتجاوزخارجی یا منازعات داخلی متحمل میگردند، بگونه فزاینده وروزافزون درحال کاهش بوده است.

روند تاریخی رسیدگی به منازعات بین المللی بويژه تصادمات ورویارویهای منطقوی درتمام دوران فعالیت سازمان بوضوح گواه این واقعیت است که این نهاد بعلت اعمال نفوذ قدرتهای معین درشورای امنیت، درراستای تحقق عمده ترین وظایف جهانی خود یعنی مساعی جمیله درکاهش ویا ختم منازعات، ناکام بوده وعملیه صلح سازمان دراکثریت قضایای عمده درمقیاس منطقوی درحاشیه قرارگرفته است.

 لذا مبرهن است که نه تنها سازمان با دنباله رویهای پیهم ازهژمونیهای قدرت وفیگورهای زورگو درشورای امنیت درتضاد با کرکترحرفوی واصول رفتاری این نهاد قادربه جلوگیری ازتجاوزات مسلحانه خارجی علیه حاکمیتهای مستقل درموارد متعدد نگردیده است؛ بلکه دربسا موارد ملل متحد خود به یک ناظر بیطرف بر تراژیدیهای غم انگیز مردمانی مبدل شده است که هرروزخون فرزندانش دردفاع از حق حاکمیت وآزادی ملی شان دربرابرعنصرتجاوزدر جنگهای تحمیلی نیابتی بزمین میریزد که عاملان بیرحم آن درجهت تحقق اهداف سیاست خارجی بیگانه میجنگند.

هکذا بی مورد نخواهد بود تا اذعان کرد، که سازمان ملل متحد درزمینه ی اتخاذ تصامیم در امور عاجل وضروری شدیدأ ازلابی گیریهای که درقالب بکارگیری دیپلوماسی خدعه وتحکم درباصلاحیت ترین ارگانش یعنی شورای امنیت بسود دولتهای مشخص صورت میگیرد متأثیراست که بوضوح به اصل بیطرفی واصول کاری سازمان لطمه وارد نموده است.

تداوم جنگ درافغانستان که بی تردید محصول انکارناپذیر مداخلات وتجاوزات بی رویه خارجی خوانده می شود، درچهاردهه گذشته درجنب خسارات مالی وویرانیهای گسترده، تلفات عظیم انسانی را برمردمانی بیدفاع اين کشور تحمیل نموده است که بخش قابل توجه تلفات انسانی ناشئ ازجنگ دراین کشورراغیرنظامیان بویژه اطفال وزنان تشکیل می دهد که بوسیله طرفهای منازعه با نقض فاجعانه معیارهای بین المللی حاکم درمنازعات مسلحانه وحقوق بشری حادث شده است.

 لذا وضع حاکم جنگی وبحران دراین کشوردرگیرمخاصمات مسلحانه مستلزم اتخاذ یک رویکرد مسؤولانه وعاجل سازمان ملل متحد بود که درپرتومفاد منشوردرراستای کاهش خشونت، قطع مداخلات بیرونی وجلوگیری از تلفات انسانی درافغانستان بکارگرفته میشد، درحالیکه مردم مظلوم اين سرزمين که درزادگاه شان به اسرای جنگ مبدل گردیده،هیچگاهی اقداماتی را که به تغیرات مطلوب دراوضاع منجرگردد،ازسوی این نهاد مسؤول شاهد نبوده است.

همچنان سازمان ملل متحد، درتمام دوران نبردهای خونین دهه هشتاد درافغانستان بیشترینه درنقش یک مرجع امداد رسان آنهم درعرصه همکاری های انساندوستانه ظاهر وبا تقبیح حضورقشون اتحاد شوروی سابق دراین کشور‌بدون توجه به عمق فجایع ناشی ازجنگ که مداخلات طیف گسترده ازدولتها رادرسطوح منطقوی وفرا منطقه با خود داشت، ازصدوریک طرح جامع وعادلانه درزمینه، که به ختم جنگ وخونریزی ها درافغانستان منتهی گردد تحت فشارمحافل غرب کوتاه آمد وتریبون سازمان ملل متحد به یک تریبون راه اندازی گفتمان مغایر حقایق نهفته درنبردگاه افغانستان مبدل گردید.

بعد ازخروج نیروهای نظامی شوروی در(۱۵) فبروری(۱۹۸۹) که بعد ازانعقاد معاهده ژینو در(۱۴) اپریل (۱۹۸۸) عملی شد، سازمان موفق نبود تا با استفاده ازاعتبارش درخصوص اجرای مفاد معاهده که زمینه را برای قطع جنگ مساعد مینمود،استفاده نموده واین امرباعث شد تا عملیه صلح ملل متحد که با توظیف سیوان نماینده ذیصلاح این نهاد درسال (۱۳۷۰) هجری- خورشیدی آغازیافت ورهبری وقت کشوربه هدف ختم منازعه وموفقیت روند مصالحه میان طرف های منازعه به واگذاری قدرت رضایت داد، به موفقیت بیانجامد.

با ایجاد حاکمیت احزاب جهادی دراپریل(۱۹۹۲) که به تصادمات گسترده میان گروهی برسر تقسیم قدرت انجامیده و درنتیجه آن بخش های وسیع مرکزکشوروتأسیسات عامه منهدم،  به تلفات گسترده غیرنظامی ودورجدیدی مهاجرت های کتلوی منجرشد، اداره ملل متحد بیش ازپیش چون عنصرنظاره گری دردها، مصایب وسیاه روزی مردم بیدفاع این کشورچهره گشود ، درحالیکه سازمان میتوانست درنقش میانجی مؤثریت خود را با توجه به امکانات وریزفهای قدرتمند ازمنظرصلاحیتهای حقوقی که دراختیاردارد، درختم یا کاهش رویارویهای نظامی درجنگهای میان گروهی انجام داده وحتا با درنظرداشت تجاروب جهانی به اعزام نیروی حافظ صلح درافغانستان مبادرت میورزید؛ درحالیکه سازمان صرف به صدوراعلامیه ها مبنی بر ابراز نگرانی ازوضعیت حقوق بشری مردم افغانستان اکتفاء ورزید.

مردم افغانستان روزهای سیاه دوران حکومت گروه طالبان را که با توحش، تعقیب وتضیع فجیع حقوق انسانی مردم این سرزمین همراه بود ازیاد نبرده ومطمین هستیم که همواره در خاطره فرد- فرد انسان این وطن باقی خواهد ماند، لذا سازمان دراین برهه ازمصایب مردم افغانستان که عملأ شاهد وقوع حوادث هولناک ودوام منازعات خونین دراین کشوربود؛

علی رغم امکانات وابزارهای مؤجه سیاسی وحقوقی که درجهت مهاراوضاع ومساعدت دردست داشت، با ریختن به اصطلاح اشک تماس درقبال حوادث مرگباروطن مان موقف گرفت. مزید برین اذعان میتوان کرد که اداره ملل متحد بعد ازفروپاشی نظام طالبان ازتعقیب یک عملیه جامع صلح میان طرف های درگير جنگ های پيشين اين کشور درکنفرانس" بن" کوتاه آمده ودرنتیجه طرح ایجاد اداره ای درکابل با توجه به علایق سیاسی وتمایلات راهبردی قدرتهای دخیل در قضیه افغانستان به این کشورتحمیل شد که پیامد ناشئ ازآن آغازصفحه ی جدیدی ازجنگ وخونریزی بی وقفه دراین سرزمين بود.

جنگجویان مسلح درجنگ کنونی که با تشکیلات متعدد تروریستی پیوند داشته وازحمایتهای وسیع تسلیحاتی، مالی واطلاعاتی رژیم واداره جاسوسی پاکستان برخوردارمیگردد، هیچ روزی را نمیتوان سراغ داشت که مردم بیدفاع ما را درهرکجائی حتا درمعابد، مساجد، مدارس مذهبی وحتا منازل شان مورد حملات وحشیانه قرارندهند، عاملان این جنایات که درجهت تحقق اهداف سیاست خارجی حامیان بیرونی میجنگند، فاقد آدرسهای پنهان نبوده لذا ملل متحد نه تنها شاهد بحران وفجایع ضد انسانی درکشورماست؛ بلکه ازپهلوهای عریان وپنهان وماهیت جنگ کنونی مطلع است که لزوماً میبایست بدون تأخیروبا پیروی ازاصول منشوروقطعنامه های متعدد ضد تروریستی شورای امنیت درجهت تنبیه عاملان وحامیان معلوم الحال آدمکشان اقدامات لازم را مرعی میداشت، درحالیکه سازمان با صدوراعلامیه های میان تهی وابراز تأسف نسبت به قتل وکشتارگروهی مردم افغانستان رفع مسؤولیت نموده است.

 چنانچه شورای امنیت حمله تروریستی (۱۸) اکتوبربریک مسجد درولایت ننگرهاررا که مصداق خشن جنایت جنگی وتوحش علیه انسان و انسانیت توصیف شده وبیش ازصد کشته ومجروح ازخود بجا گذاشت، با صدوراعلامیه تقبیح وبدون ذکرنام عاملان و حامیان این جنایت مشهود، ازدول عضوخواست تا حامیان وعاملان این حمله را مجازات نمایند.

 لذا با درک وفهم ازاین موضوع که سازمان را نمیتوان یک (سوپرپاوریا دولت جهانی) پنداشت واما با درنظرداشت مسؤولیتها وصلا حیتهای که این نهاد دراختیاردارد موقف منفعل سازمان در قبال حوادث خونباردراین کشورغیرعادلانه، تبعيض آمیز و غیرمسوولانه بوده ومردم ما حق خود میداند تا این سازمان جهانی را به برخورد دوگانه وناقض اصول رفتاری اش متهم نماید.

مقالات مرتبط

...

شورای امنیت نهاد اصلی مدیریت بحران سازمان ملل است. این نهاد  صلاحیت  دارد که تعهدات الزام آور را برا... ادامه

...

ضرور است تا جلالتمآب شما و پاسداران ارزشهاى والاى انسانى مندرج در ميثاقهاى جهانى و اعلاميه جهانى حقو... ادامه

...

استفاده از قوه در مناسبات بين المللي دراسناد حقوقي غير قابل انكاردر نظام بين المللي ممنوع قرار گرفته... ادامه

...

بشريت دراعصارگوناگون ودرمراحل متفاوت انكشاف حيات انساني درين سياره زيبا راه بي امان مبارزه را بخاطر... ادامه

...

نشست بهاری صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی که طی آن این مؤسسات مالی بین‌المللی به طور سنتی برنامۀ... ادامه

...

دیروز دوشنبه ۲۱ ماه دسامبر مصادف به ۷۵ سالروز تاسیس ساز مان ملل متحد بود. سازمان مذکور مانند همیشه،... ادامه

...

با توجه به اصول ومفاد منشور، حفاظت ازصلح وامنیت جمعی ازوظایف تأخیزنا پذیری سازمان ملل متحد پنداشته م... ادامه

...

چگونگی میزان مشروعیت وپیامدهای مرگبارتحریمات اقتصادی ادامه

...

دستگاه ملل متحد هفتاد وسه سال پیش ازامروز، درست ازمیان دود وآتش بزرگترین جنگ تاریخ بشری به آرزوی پاس... ادامه

...

هیگل در فلسفه ایدیالیزم خود مساٌله « اصل و یا خرد کل» را در یک سایکل ( دائره) تکامل ترسیم مینمود که... ادامه